بوی بهشت

شهید محمود زارعی اقدم به روایت مریم زارعی اقدم؛ خواهر شهید

اهل راز و نیاز و عبودیت بود. بندۀ سالک خدا بود.

حدودا ۲۰ ساله که بود، بسیاری از روزها متوجه‌‌ می‌شدم بوی خوشی‌‌ می‌دهد.

می پرسیدم: چه عطری زده‌ای محمود؟ چقدر خوشبوست!

می گفت: من عطر نزده‌ام.

گاهی شبها احساس‌‌ می‌کردم از اتاقش نور بیرون‌‌ می‌زند.‌‌ می‌رفتم‌‌ می‌دیدم به سجده افتاده و در حال اشک و مناجات است.

وقتی بدن مطهرش را آوردند و در حیاط منزل گذاشتند، درِ تابوت را که باز کردند همۀ کسانی که آنجا بودند، متوجه شدند که بوی خوش عطر در هوا پیچید. گویی درب بهشت بود که باز شده بود.

منبع: گنجینه ل۱۰

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search