شهادتِ پر خیر و برکت!

سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایتِ سردار حاج علی فضلی

سردار شهید عزیزمان کلهر از نخستین روزهای جنگ تا واپسین روزهای سال ۱۳۶۵ که به شهادت رسید، در عملیاتهای بسیاری شرکت داشت و در همۀ این عملیاتها خیرات و برکات بسیاری از خود به جای گذاشت.

کلهر؛ هم حضور و وجودش خیرات و برکات داشت، هم شهادتش.

یادم می‌آید که روز شهادتش، به سختی درگیر عملیات کربلای ۵ بودیم. قرار بود پیکر ایشان را در اردوگاه کوثر تشییع کنیم. اردوگاه جنگلی کوثر، با وسعت حدود ۱۰۰۰ هکتار که محل استقرار گردانهای لشکر ۱۰ بود. همچنین در اردوگاه، در کنار محل ستاد فرماندهی، حسینیه‌ای هم داشتیم.

روز تشییع، من به دلیل حضور در خط و درگیری شدید و پاتکهای سنگین دشمن، توفیق حضور نداشتم.

برنامه شروع شد. زیارت عاشورا توسط چند هزار رزمنده اردوگاه، که در حسینیه گرد هم آمده بودند، خوانده شد و عزاداری انجام گرفت. سپس رزمندگان حلقه زدند دور پیکر پاک سردار شهید حاج یدالله کلهر.

درست در همان هنگام، برای اولین و آخرین بار، اردوگاه کوثر با بیش از ۲۵ هواپیمای دشمن بمباران هوایی شد.

شدت بمباران و دفعات آن، آنقدر زیاد بود که پدافندها هم کارگر نبودند. اما از آنجا که شهید عزیز کلهر، شهادتش هم دارای لطف و خیرات و برکاتی بود، نیروها همه گرد جنازۀ این شهید بزرگوار جمع شده بودند و فقط چادرهای گردانها که در جنوب اردوگاه بودند، بمباران شد. به برکت این شهید، آسیبی به نیروها که در شمال اردوگاه، در حسینیه و اطراف آن حضور داشتند نرسید و فقط چند نفر از محافظین چادرها صدمه دیدند.

*   *   *

چهره‌ی مبارک این شهید در عملیاتهای مختلف را به یاد داریم. حضور و صلابت و حالات روحی و جاذبه‌های ایشان را همه دیده بودیم.

بسیاری از اوقات، ایشان را در حال کشتی با نیروها می‌دیدیم.

شهید کلهر، در شناسایی و اطلاعات، کم نظیر بود. محال بود با او، منطقه‌ای را نیاز باشد دو بار برویم برای شناسایی. حتی در منطقه رملی فکه که بدون شاخص نمی‌توان پیش رفت، او می‌رفت و گم نمی‌شد.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search