شهید ابوالفضل رستمی

نام: ابوالفضل

نام خانوادگی: رستمی

نام مادر: محترم

نام پدر: براتعلی

تاریخ تولد: ۱۳۵۰/۵/۲۵

محل تولد: خراسان

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: دوم راهنمایی

سن: ۱۶ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱

محل شهادت: ماووت عراق

عملیات: بیت المقدس۲

گردان: نامشخص

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: بهشت زهرا(س) قطعه ۴۰، ردیف ۴۳، شماره ۲۱

  • در ۱۳ سالگی مادرش را از دست داد
  • بسیار مهربان بود و قلب رئوفی داشت
  • پیکرش ۴ سال بعد از شهادت، به آغوش خانواده بازگشت
زندگینامه

شهید ابوالفضل رستمی بیست و پنجم مردادماه سال ۱۳۵۰ در شهر نیشابور دیده به دنیا گشود‌. پدرش براتعلی و مادرش محترم نام داشت. خانواده‌ی او تا پایان دوره‌ی دبستان ابوالفضل در نیشابور ساکن بودند اما بعد از آن به کرج نقل مکان کردند.

ابوالفضل در سن ۱۳ سالگی مادرش را از دست داد.

او آنقدر مهربان و مسئولیت پذیر بود که هنگامی که قصد داشت راهی جبهه شود به خانواده سفارش می‌کرد که ممکن است در بلبشوی جبهه کاغذ پیدا نشود یا امکان نوشتن نامه فراهم نباشد اگر خبری از من نشد شما دلواپس نشوید.

وی در عملیات بیت‌المقدس۲ و در منطقه‌ی ماووت بر اثر اصابت دو ترکش به پهلوی راست و دو تیر مستقیم به قلبش در تاریخ یکم بهمن ۱۳۶۲ به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهرش چهار سال بعد به آغوش خانواده بازگشت.

اکنون پایگاه مقاومت بسیج به اسم این شهید بزرگوار مزین شده است.

وصیتنامه

بسمه تعالی
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتا بل احیاء عند ربهم یرزقون (آل عمران)

با سلام و درود بر منجی عالم امام زمان و با سلام و درود بر سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) که همه در انتظار زیارت قبر شش گوشه اش هستند و با سلام و درود به نائب امام امام زمان خمینی بت شکن و با سلام و درود بر شهدای عزیزمان و با سلام و درود بر خانواده های معظم شهدا و با سلام و درود بی پایان بر امت شهید پرور جهان به خصوص ایران عزیز.
ای برادران، دین اسلام مظلوم است، بپاخیزید و نگذارید که این کفار از خدا بی خبر اسلام را بکوبند. همینطور که یک درخت احتیاج به آب دارد اسلام احتیاج به خون دارد. ما باید به اسلام خون بدهیم تا به ثمر برسد و کفر و نفاق را نابود کند و در تمام جهان عدالت اجرا شود و ما را به راه راست هدایت کند. لذا امام عزیزمان فرمود ما همه باید فدای اسلام شویم آری ما همه باید فدای اسلام شویم تا اسلام حفظ شود.
ای برادران و خواهران، دل به دنیا نبندید که این دنیا ارزش ندارد. به فکر آخرت باشید، به فکر نماز و قرآن باشید، نماز را به پا دارید و به دستورات قرآن عمل کنید که این قرآن و نماز است که در آخرت شفیع ما خواهد بود.
خدای تعالی را شکر می کنم که به من توفیق به جبهه آمدن را داد تا خود را بسازم و ایمان و تقوای خود را زیاد کنم و بر هوس های نفس عماره غلبه کنم و اگر کشته شدم در راه تو کشته شوم. خدایا ما را در این جنگ پیروز بگردان، خدایا ما را لحظه ای به خود وامگذار، خدایا دوست دارم از دین اسلام دفاع کنم، خدایا کمکم کن و توفیق عبادت و جهاد در راهت را به من عنایت فرما، خدایا این خدمت ما را هرچند ناچیز است قبول فرما، خدایا مرا از سربازان واقعی امام زمان قرار بده، خدایا من یک بنده ی بی‌لیاقت و معصیت‌کارم و طاقت عذاب تو را ندارم، مرا به راه مستقیم هدایت کن و از هوای نفس بازدار.
خدایا امت اسلامی ایران را به راهی که تمام انبیاء و معصومین رفته اند همان راهی که شهدا انتخاب کرده اند هدایت فرما. خدایا این مردم از تو زیارت قبر شش گوشه امام حسین را درخواست دارند که این جنگ مانع است. آنها را به آرزویشان برسان.
خدایا مرا توفیق بیشتر بده تا بتوانم به یاد تو باشم. خدایا مرا تا نیامرزیدی از دنیا مبر. خدایا مرا از وسوسه شیاطین نجات بده. خدایا مرگ مرا شهادتم قرار بده. خدایا پدر و مادرم از من راضی و خشنود بگردان.
پدر، مادر اگر از من بدی دیده اید حلالم کنید. پدر جان اگر جنازه ام آمد بگذارید روز جمعه تشییع کنید، چون دلم می خواهد دوستان بر پیکرم اشک بریزند و از خدا برایم طلب بخشش کنند و جنازه ام را در بهشت زهرا دفن کنید و اگر هم جنازه ام نیامد ناراحت نباشید. برادران علی اکبر، عباس، هادی و مهدی امیدوارم هرکدامتان که درس می خوانید برای اسلام و ملت ایران مفید واقع شوید. داداش اکبر امیدوارم در زندگی ات موفق باشی. آبجی فریده امیدوارم در زندگی موفق باشی و خوش.
در آخر، از همه دوستان و آشنایان و فامیلها برایم طلب بخشش و حلالیت بگیرید.

و من الله توفیق
ابوالفضل رستمی
۲۵/۱۰/۱۳۶۶

نمایه محتوا: گنجینه ل۱۰ / تولید

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search