شهید اسماعیل قنبری

نام: اسماعیل

نام خانوادگی: قنبری کورکاء

نام مادر:

نام پدر: 

تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۱/۲۳

محل تولد: گیلان، آستانه اشرفیه، روستای کشل

وضعیت تاهل: متاهل

میزان تحصیلات:

سن: ۲۴ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۴/۱۰

محل شهادت: مهران

عملیات: کربلای ۱

گردان: المهدی

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا | گردان المهدی

مزار: تگیلان، آستانه اشرفیه

سایر اطلاعات: برادر شهید حسین قنبری

زندگی‌نامه

شهید اسماعیل قنبری کورکاء در بیست و سومین روز سال ۱۳۴۱ در روستای کشل از توابع آستانه اشرفیه استان گیلان دیده به جهان گشود. در سن ۱۴ سالگی برای کار به تهران هجرت نمود.

پس از رفتن به تهران مشغول به کار شد و از درآمدش به پدر و مادر هم کمک میکرد. شبها هم ادامه تحصیل میداد.

در جوانی اهل مطالعه و نیز مداح اهل بیت بود. همچنین فردی انقلابی بود و اکثرأ مخفیانه در تظاهرات انقلابی علیه رژیم طاغوت شرکت میکرد.

سال ۵۷ در شرکت یخچال سازی مهندس موسی بهار (زاگرس شماره ۲) استخدام شد.

با شروع جنگ، علاقه به حضور در جبهه داشت اما مسئولان شرکت موافقت نمی کردند چون او یکی از فعالترین نیروهای کار فنی شرکت بود و مسئولیت امام جماعت شرکت را نیز بر عهده داشت. در همان روزها به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و میخواست از این طریق به جبهه اعزام شود، ولی باز هم قسمت نشد.

پس از سربازی، فعالیت در بسیج را به طور جدی شروع کرد. ۲۷ فروردین ۱۳۶۲ ازدواج کرد و بعد از ۲ سال و نیم زندگی مشترک، بالاخره در مورخه ۱۲ خرداد ۶۵ موفق به جلب رضایت مسولان شرکت و همسر عزیز و پدر و مادرش برای اعزام به جبهه شد و پس از کمتر از یک ماه حضور نورانی در جبهه در تاریخ ۱۰ تیر ۶۵ در عملیات کربلای ۱ و در منطقه مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در زادگاهش همانطور که خودش خواسته بود در کنار قبر برادر شهیدش حسین به خاک سپرده شد.

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

HomeCategoriesAccountCart
Search