شهید علی گروسی

نام: علی

نام خانوادگی: گروسی

نام مادر:

نام پدر: غلامعلی

تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۱/۳

محل تولد: کرج

وضعیت تاهل: متأهل

میزان تحصیلات:

سن: ۲۴ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱/۷

محل شهادت: فاو

عملیات: پدافندی فاو

گردان: طرح و عملیات

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

سمت:

مزار: ملارد – گلزار شهدای بی بی سکینه

نمایه محتوا: آرشیو سایت گردان حضرت علی اکبر(ع)

زندگینامه

شهید حاج علی گروسی در یک خانواده مذهبی و معتقد به احکام دین مقدس اسلام در سال ۱۳۴۱ دیده به جهان گشود. مدت زیادی از عمرش نگذشته بود که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت و بار سنگین پرورش جسمی و فکری علی بر عهده مادرش افتاد.

علی مقدمات تحصیلی خود را در مرد آباد “ماهدشت کنونی” از توابع شهرستان کرج فرا گرفت و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را نیز در همان جا به پایان رساند. در طی این مدت، عشق به اسلام و احکام الهی در وجودش متبلور گردید.

او از افرادی بود که با شرکت خود در راهپیمایی ها انجام وظیفه کرد. ایشان از آنجایی که صدای رسا و گیرایی داشت، شعارهایی را از خود تنظیم کرده و در مساجد و راهپیمایی ها قرائت می کرد.

او از اولین کسانی بودند که به ندای حضرت امام (ره) جهت تشکیل ارتش بیست میلیونی لبیک گفت و به کمک دیگر پاک باختگان راه اسلام و رهبری امام (ره)، بسیج مردم پاکدشت را تشکیل دادند. وی در امور فرهنگی و اجتماعی نیز فعالیت چشمگیر و به سزایی داشتند.

با شروع جنگ، ایشان کلاس درس را به قصد شرکت در جهاد فی سبیل الله رها کرده، به سوی جبهه ها رهسپار گردید. در اکثر عملیات ها شرکت داشت؛ عملیات هایی چون فتح المبین، بیت المقدس، آزادی خرمشهر، والفجر مقدماتی، رمضان، مسلم بن عقیل و … .

ایشان در عملیات والفجر مقدماتی، مسئولیت گردانی از تیپ سلمان فارسی را عهده دار بود. در همین عملیات بود که ایشان یکی از پاهای خود را در راه خدا تقدیم کرد. پس از مجروح شدن، وقتی خواستند ایشان را جهت مداوا به عقب انتقال دهند، ایشان مانع از این کار شد، چفیه ای برداشت به بالای زانو خود بست و گفت این عملیات مال من است و من باید آن را به اتمام برسانم. بعد از، از حال رفتن وی به دلیل خونریزی بسیار، توانستند وی را جهت مداوا به یکی از بیمارستان های شهر مقدس مشهد منتقل کنند. طی مراقبت های ویژه در پزشکی پس از شش ماه با کسب بهبودی به مردآباد بازگشت.

در مرد آباد، مسئولیت بسیج ناحیه ۹ را به عهده ایشان گذاشتند و ایشان نیز با جدیت و فعالیت های شبانه روزی و خستگی ناپذیر خود و جمعی از دوستان، اقدام به تشکیل پایگاه های مقاومت در مردآباد و روستاهای اطراف کرد.

مسئولیت ستاد نماز جمعه مردآباد نیز به عهده ایشان گذاشته شده بود؛ وی همچنین مدت دو سال نیز عضو شورای مرکزی ستادهای برگزاری نماز جمعه استان تهران بود. علی گروسی در مردآباد عضو هیئت هفت نفره واگذاری زمین بوده و در کارهای عمرانی و فرهنگی نیز پیش قدم بود. ایشان در طول فعالیت ها و تلاش های خود در راه خدمت به میهن اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرد، جان خود را نیز در همین راه و رضای خدا بر طبق اخلاص نهاد.

وقتی بار دیگر به جبهه رفت و در گردان حضرت علی اکبر (ع) از تیپ سیدالشهداء(ع) مشغول خدمت شد. سرانجام در عملیات والفجر ۸ در جزیره ام الرصاص جانباز گردید و در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۶۵ در فاو به درجه رفیع شهادت رسید.

شهید حاج علی گروسی همواره می فرمود:

” همه باید فدای اسلام شویم”

وصیتنامه

«الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئک هم الفائزون» سوره توبه آیه ۱۹

آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر مهدی موعود امام زمان حضرت ولی عصر (عج) و نائب بر حقش امام امت، رهبر شیعیان جهان و قلب تپنده امت شهیدپرور ایران حضرت امام خمینی و با سلام به شهیدان به خون خفته و گلگون کفنان انقلاب جنگ تحمیلی که در راه پیاده شدن احکام الهی جان خود را بر کف نهاده و عاشقانه به سوی حق تعالی شتافتند.

و درود بر مجاهدان فی سبیل الله این یاوران به حق امام که خالصانه با ایثارگری تمام آنچه در توان دارند شبانه روز در راه الله می کوشند و عاشقانه در زیر گرما و سرما در سنگرهای حق علیه باطل می جنگند و از حریم اسلام دفاع می‌کنند و در این راه به درجه اعلاء که همان شهادت فی سبیل الله می‌باشد می‌رسند و به لقاء الله می‌پیوندند و شهادت را با آغوش باز استقبال می‌کنند.

ای امام زمان تو شاهد باش و ببین، و ای تاریخ این ایثارگری‌های خالصانه را در تاریخ ثبت کن و بدان و بازگو کن که اینها امروز برای خاک و قدرت و ریاست نمی‌جنگند بلکه امروز به اسلام عزیز توسط دشمنان تجاوز شده و اینها از اسلام و هدف و مقصود اینها تنها رضای خدا خدا می‌باشد و تنها گناه ما این است حرف حق می‌گوئیم و از اسلام حمایت و دفاع می‌کنیم این مطلب را دشمنان اسلام و قرآن باید بدانند که دیگر به هیچ عنوان زیر بار ذلت نمی‌رویم و با ستمکاران تا آخرین قطره خون می‌جنگیم و سازش با دشمنان اسلام به فرمومده رهبر عزیزمان امام امت معنی ندارد و باید که راه شهیدان را ادامه داد و جز برای رسیدن به پیروزی نهائی راه دیگری نداریم چون این درسی است که امام حسین «ع» سرور آزادگان به ما آموخت چون او زیر بار ذلت نرفت، ما نیز چون پیرو او هستیم ذلت را نمی‌پذیریم و ما امروز همان شعاری را که امام حسین «ع» فرمود می‌دهیم ؛ «فانی لا ای الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما» «بدرستیکه من مرگ جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ذلت نمی‌بینم».

مطلبی را می‌خواهم عرض کنم که باید در این زمینه بسیار تفکر و اندیشسه کرد و آن درباره رهبر عززمان حضرت امام خمینی می‌ّاشد که افسوس هیچ یک از ما او را نشناختیم و رازها در او نهفته که ما قدرت درک آن را نداریم و همه ما باید در او ذوب شویم چرا که او در اسلام ذوب شده است و باید شکر خدا را که بر ما منت نهاد و برای ملت محروم و ستمدیده جهت نجات از گمراهی رهبری چون امام خمینی فرستاد تا ما را به سوی حق و نجات دیگر مسلمین جهان رهبری نماید، باشد که با رهبری این امام بزرگ پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برافراشته شود و زمینه را جهت ظهور حضرت ولی عصر «عج» آماده نمائیم.

ملت عزیز و شهید پرور ایران تا آخرین نفس از رهبر عزیز پشتیبانی کنید و سعی کنید عظمت او را دریابید و در همه صحنه‌ها حضور فعال داشته باشید و گوش به فرمان رهبر عزیز که هرچه فرمودند با جان و دل پذیرفته و به آن جامه عمل بپوشانید، پشتیبانی کامل از ولایت فقیه و روحانیت در خط امام نموده و وحدت خود را حفظ کنید و در پشت جبهه‌ با تمام مسائل بطور آگاهانه و با هوشیاری کامل شناخت کافی داشته و با آن برخورد نمائید و نسبت به مسائل اسلام و انقلاب و دین و قرآن و اجتماع خود بی تفاوت نباشید و در همه صحنه‌ها باید امروز حضور فعال داشته باشید چرا که هر چقدر از عمر انقلاب می‌گذرد نیاز بیشتر به ایثارگری و فداکاری دارد و هر کسی خواست بین مسلمین و مؤمنین جدائی بیندازد و مانع رشد انقلاب و اسلام گردد آن را با کمال قدرت سرکوب نمائید و فرصت به این اجنبی‌ها ندهید و با دشمنان درونی خود نیز به جنگ برخیزید و با خواسته‌های نفسانی خود مبارزه کنید و دلبستگی‌ به دنیا و زندگی را از وجود خود دور سازید و جبهه‌ها را خالی نگذارید همانطور که تاکنون عاشقانه و بطور فعال در صحنه حضور داشتید، باز هم به این عمل مقدستان ادامه دهید و اسلام عزیز را یاری نمائید نکند خدای ناکرده در رختخواب ذلت بمیرید چون امام حسین «ع» در میدان نبرد شهید شد، ای جوانان عزیز آگاه و هوشیار باشید مبادا در غفلت بمیرید چون امام علی «ع» در محراب عبادت شهید شد پشتیبان نیروهای رزمی باشید که امروز در خط مقدم جبهه برای یاری اسلام شبانه‌روز در تلاشند، قشر جوان این مملکت باید سعی کنند آگاهی خود را نسبت به مسائل اسلام هرچه بیشتر نموده و دیگران را نیز به آن آگاه سازند.

در این زمینه دولت جمهوری اسلامی هم باید سرمایه‌گذاری نماید مخصوصاً دانشگاه‌ها و مدارس فرهنگ این جامعه اسلامی را هرچه بیشتر به بالا برد چرا که ملتی که آگاه باشد و فرهنگ اسلامی او از هر جهت پر بار و غنی باشد آن ملت و آن کشور زیر بار ذلت و استعمار و استثمار نمی‌رود.

ای مادران عزیز و ای زینبیان زمان سلام علیکم ؛

سفارشی به شما دارم مبادا از رفتن فرزندانتان و همسرانتان به جبهه و یاری اسلام و امام جلوگیری کنید که فردای قیامت در محضر خدا و رسول الله چگونه جواب زینب را خواهید داد که تحمل مصیبت‌ها و سختی‌ها ۷۲ شهید را نمود و شما نیز همچون زنان صدر اسلام به حدی که اسلام عزیز اجاره می‌دهد تلاش کنید و هم پای فرزندان و همسرانتان اسلام و قرآن را یاری کنید.

و اما برادران عزیز سپاهی و بسیجی سعی کنید عملتان تنها و تنها برای رضای خدا باشد و فقط خدا را در نظر بگیرید و هر روز که می‌گذرد سعی کنید قدمی مؤثر در راه اسلام عزیز بیشتر بردارید و راه شهدای عزیز را که با شماها بودند ادامه دهید و یاد آنها را زنده نگه دارید و جبهه‌ها را خالی نگذارید، باید مشکلات را تحمل کرد چرا که برای رسیدن به یک هدف مقدس مشکلات و سختی دارد به خانواده شهدا سرکشی نمائید به هر شکلی دعاها را فراموش نکنید آنچه که ما داریم از همین دعاها داریم باید با برپائی مجالسهای متعدد نگذارید نام شهدا فراموش شود، در سبیج و سپاه حضور فعال داشته باشید و قداست بسیج را حفظ کنید و اگر احیاناً خدای ناکرده افرادی هستند که می‌خواهند بسیج و یا سپاه و یا دیگر نهادهای انقلاب را لکه‌دار سازند از خود دور سازید و به هیچ وجه فرصت جای پا پیدا کردن در این نهادهای مقدس را ندهید و بدانید که افراد فرصت طلب و سودجو در کمین هستند و ما نیز راه طولانی در پیش داریم، امیدواریم که انشا‌ءالله آنهائی هم که متوجه نیستند و یا ناخودآگاه به اسلام عزیز و به خون شهداء لطمه‌ای می‌زنند آنها هم متوجه شده و خداوند انشاء‌الله همه ما را به راه صراط مستقیم هدایت کند و لحظه‌ای ما را به حال خود وا نگذارد. خدا می‌داند که این لحظه‌ها که چندین ساعت به عملیات باقی نمانده بهترین لحظات زندگی من در عمرم می‌باشد،‌ خدا می‌داند که چقدر خوشحالم، راستی چه لحظه‌های شیرینی است. انگیزه من از آمدن به جبهه سه چیز است: ۱- عشق به الله ۲- عشق به اسلام و امام عزیز ۳- عشق به شهادت فی سبیل الله.

و من با امام عزیز پیمان بستم که به او وفادار بمانم زیرا که او به اسلام وفادار است و اگر مرا هزاران بار بکشند و دوباره زنده‌ام کنند دست از او «امام خمینی» بر نخواهم داشت و شهادت را برای خود سعادت می‌دانم و با آغوش باز به استقبال او می‌روم. خداوندا همانطور که پیشوای مسلمین در جنگها عبادات خود را تکرار می‌کرد ما هم آن را می‌گوئیم ؛

«و احیی یا رب سعیدا و توفنی شهیدا»

«پروردگارا زندگانی مرا سعید و مردنم را شهید بدار»

مادر و برادران و خواهران عزیزم سلام علیکم

مادر جان می‌دانم که چقدر زجر کشیده‌ای تا مرا به این سن و سال رسانیده‌ای نمی‌توانم تک تک آن را روی کاغذ بیاورم امیدوارم که مرا ببخشید مادر جان درست است که یک دلبند دیگرت در چنگ صدامیان اسیر است اما تو این را بدان که همه ما از آن خدائیم و بسوی او خواهیم رفت و همه ما امانتی بیشتر نیستیم، روزی خداوند این امانت را به شما داد و هر روزی که بخواهد از شما خواهد گرفت. امیدوارم که خداوند به شما صبر و اجر جزیل عنایت بفرماید و هیچ ناراحتی و نگرانی به خود راه مده و مثل کوه استوار باش، سلام مرا به برادرم ابراهیم علی که به امیدی خدا با دست پر توان رزمندگان اسلام و با کمک خداوند متعال از چنگ صدام رها خواهند شد، برسانید و به او بگوئید راه شهدا را ادامه دهد.

برادران و خواهران عزیز سلام علیکم

امیدوارم که برادران و خواهران عزیز مرا ببخشید و مرا حلال کنید و عزیزان من اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط این رهبر عزیز نیستند و به ولایت فقیه او اعتقاد ندارند در تشیع جنازه‌ام شرکت نکرده و بر سر قبرم حاضر نشوند و به آنها اعلام کنید تا به کی می‌خواهند در خواب غفلت باشند توجه کنند و به سوی خدا باز گردند زیرا خداوند بسیار بخشنده و مهربان است.

عزیزان من چهل روز برایم روزه بگیرید و از کلیه فامیلها و دوستان و آشنایان و همسایگان حلالیت بطلبید و امیدوارم که در شهادت من ناراحت نباشید و زیاد گریه نکنید چون آنوقت گریه داشت که در رختخواب مرده باشم و به یاری اسلام و امام نرفته باشم، مبادا در پیش دشمنان اسلام ناراحتی و بی تابی به خود راه دهید زیرا آنها از این عمل خوشحال می‌شوند شما راضی باشید به رضای خدا و اگر چنین باشد تیری بر قلب دشمنان اسلام زده‌اید، عزیزان من در مجالس اسلامی و در بسیج شرکت نمائید و در صحنه حضور فعال داشته باشید و این سختی‌ها را که خیلی زودگذر است تحمل کنید و ما باید خودمان را برای هرگونه سختی آماده سازیم چون ما در این مدت عمری که کردیم برای اسلام کاری نکرده‌ایم مگر اینکه با ریختن خون ناقابلمان را در راه اسلام دین خود را به اسلام اداء کرده باشیم تا پای جان ایستاده‌ایم و با خدای خود پیمان می‌بندیم که به عهد خود وفادار بمانیم و راه شهیدان را تا آخرین نفس ادامه دهید در برپائی مراسم سعی کنید که زیاده روی نشود و برگزاری مراسم اینجانب هیچ فرقی با دیگر مراسم‌های برادران عزیز و بزرگوار بسیجی و سپاهی نباشد سعی شود یکی از مراسم های مرا در صورت امکان «اربعین» را در مسجد صاحب الزمان منعقد گردد و در مورد برپائی مراسم برادران بسیج نیز انشاءالله هماهنگی لازم را انجام خواهند دارد و در خاتمه از کلیه کسانی که مرا می‌شناسند و با آنها کم و بیش آشنائی داشتم و برخورد داشتم امیدوارم که مرا حلال کنند و مرا ببخشند مخصوصاً چند تن از برادران عزیز و بزرگوار بسیجی و دیگر دوستانم که بیشتر در رابطه با خدمتگذاری به اسلام و انقلاب رابطه داشتم و در رابطه با بدهکاریهایم که دقیقاً در ذهنم نیست که چقدر است، حدوداً شاید یکصد و هفتاد یا هشتاد هزار تومان باشد که همه آنها را در یک لیست نوشته و در منزل می‌باشد که باید آنها پرداخت شود مبلغ ۲ هزار تومان نیز به حساب سپاه واریز کنید و یا به مسئول سپاه هر منطقه دادید بدهید که هر کجا که صدام دیر خرج کند.

و اما همسر گرامی سلام علیکم

امیدوارم که از با خبر شدن شهادت من ناراحت نباشید گرچه سخت است و بسیار مشکل و می‌دانم که چقدر سخت است اما تمام مشکلات و سختی‌ها را برای رضای خدا تحمل کن و خواست خدا هرچه که باشد همان است «و ما یشاعون الا ما یشاءالله» هیچ مشیتی جز مشیت الهی نیست خداوند انشاءالله به شما اجر و صبر عنایت بفرماید و همچنین سلام مرا به زینب کوچولو برسان و از او مواظبت کن و او را با تربیتی درست و صحیح و سالم بزرگ نما و اما فرزند دیگری که خداوند عطا نموده چنانچه پسر بود نام او را «سجاد» و چنانچه دختر بود نام او را «مرضیه» بگذارید البته گویا اسم دختر برادر قربانعلی، مرضیه است درست یادم نیست چنانچه نام او مرضیه شد شما راضیه بگذارید. البته مطالب دیگری نیز هست که جداگانه ارسال می‌شود و سلام مرا به پدر و مادر و برادرانت برسان و در مورد کتابخانه‌ای که در منزل دارم چنانچه نیاز نداشتی کلیه آنها را به کتابخانه بسیج محل هدیه نمائید و چند سفارش دیگر؛ محل دفنم در قطعه شهدا مردآباد «بی بی سکینه» باشد و نماز بنده را در مردآباد توسط حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا سعادتی امام جمعه محترم مرداباد خوانده شود. در خاتمه از کلیه کسانیکه ما را می‌شناسند مجدداً می‌خواهم که انشا‌ءالله مرا حلال کرده و ببخشند، مخصوصاً برادران عزیز بسیجی حوزه ۹ مردآباد که مدتی در خدمتشان و در خدمت اسلام بودیم به شما سفارش دارم که جبهه‌ها را خالی نگذارید و جنگ را فراموش نکنید و راه شهداء را ادامه دهید و یاد آنها را زنده نگهدارید.

در خاتمه از مادر مهربان و برادران و خواهران و کلیه فامیلها و دوستان و آشنایان خداحافظی می‌کنم. خدانگهدار شما، دعا به جان حضرت امام را فراموش نکنید و همچنین برای پیروزی نهائی رزمندگان عزیز که در جبهه‌ها می‌جنگند را فراموش نکنید.

شهیدان زنده اند الله اکبر                   به خون آغشته‌اند الله اکبر

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

وصیت نامه بنده حقیر و ناتوان علی گروسی جبهه جنوب تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۶۴

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search