نام: غلامعلی
نام خانوادگی: خوشه کار
نام مادر: –
نام پدر: داوود
تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۶/۱۰
محل تولد: البرز (ساوجبلاغ)
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: سوم راهنمایی (سیکل)
سن: ۲۲ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۱
محل شهادت: فاو
عملیات: والفجر ۸
گردان: حضرت زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: ساوجبلاغ، اغلان تپه
زندگینامه
شهید غلامعلی خوشه کار در ۱۰ شهریورماه ۱۳۴۲ در روستای اوغلان تپه از توابع ساوجبلاغ پا به عرصه هستی نهاد.
وی تحصیلات خود را تا مقطع سیکل – راهنمایی ادامه داد و دوران دبستان و راهنمایی را در همان روستا به پایان رساند.
سال ۱۳۶۱ پدرش را از دست داد و به کار کشاورزی و شیشه بری مشغول شد.
دوران سربازی خود را در نیروی هوایی گذراند. با شروع جنگ، دوست داشت به جبهه برود، اما به دلیل اینکه با نیروی هوائی نتوانست به منطقه اعزام شود، بعد از تمام کردن سربازی در سال ۱۳۶۳ از طریق سپاه، عازم جبهه شد.
پس از برگشت از جبهه ، دوباره مشغول کار شد، ولی طاقت نیاورد و دوباره عازم جبهه شد و در عملیات بدر و خیبر شرکت داشت و بعد از اینکه برگشت، دیگر آن غلامعلی همیشگی نبود. کبوتر جلدی شده بود که هرجا رهایش می کردی، مقصدش جبهه بود.
سرانجام در عملیات والفجر هشت در بیست و یکم اسفند ۱۳۶۴ به فیض شهادت رسید و پیکر مطهرش در جزیره ام الرصاص جا ماند، او در این عملیات، غواص آرپی جی زن بود که از سوی سپاه اعزام شده بود.
برادرش سلیمان که سه سال از او کوچکتر بود، به فاصله یکماه از او، آسمانی شد.
وصیتنامه
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
«مپندارید آنان که در راه خدا کشته می شوند، مرده اند. بلکه زندگانی هستند که نزد خدایشان روزی می خورند.»
به سپاس و ستایش خداوند، لب می گشایم از پروردگار بزرگ که پایان زندگی مرا به دلخواه خود، امضاء کرد. سلام و درود بر منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) که به زودی خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و پرچم عدالت گستر “لا اله الا الله” را در جهان به اهتزاز در خواهد آورد و ظلم و بیدادگری را از پیش خواهد برد
و با سلام و درود بر روان پاک شهدا از صدر اسلام تا کنون و با سلام و درود بر امام امت، خمینی بت شکن زمان،
با سلام بر مادرم و برادرانم و خواهرانم، من به جبهه آمده ام، برای دفاع از اسلام و قرآن نه برای خاک چون خاک یک روزی مرا خواهد بلعید، نه برای مال دنیا چون موقع رفتن، دست خالی از مال دنیا می روم، فقط به خاطر رضای خداوند سبحان تا آخرین قطره خون ناقابلم را در راه اسلام عزیز، نثار خواهم کرد.
من با تمام توان و نیرو با دشمنان اسلام و قرآن خواهم جنگید تا به آروزی خود برسم. انشاء الله
و یا خیر الناصرین و صلی الله علی خیر خلفه محمد و اله الطاهرین برحتمک یا الرحم الراحمین.
مادر جان: هروقت خواستید برای من گریه کنید، برای مظلومیت حسین(ع) گریه کنید چون خون او به اسلام نیرو بخشید و خون او و پیکر فرزندان مظلومش فواره می زند و این کربلاهاست که این بار در مصاف با شیطان بزرگ که در مقابل یزید حرمله و پسر زیاد لعن الله که همگی در چهره آمریکای پلید، جمع شدند. من با تمام توان و نیرو و با ایمان و علاقه با دشمن اسلام و بشریت خواهم جنگید. تا به آرزوی خود یعنی شهادت برسم.
یاس و ناامیدی به خودتان راه ندهید و خدا را شکر کنید که همچین فرزندی تربیت کردی و در راه خدا فرستادی. خداوندا؛ اگر شهادت رانصیب من کردی، فقط به خاطر رضای خودت باشد و مرا در صف شهدای اسلام و از بندگان مخلص خودت قرار دهی.
بله شهادت از آن دوستان خاص خداست. شهادت؛ مقامی است که حضرت علی(ع) آرزویش را داشت.
اگر توفیق شهادت یافتم از همگی شما می خواهم، مرا حلال کنید.
شهادت با جنگیدن در راه الله نصیب می شود. شهادت یک قصد نیست؛ بلکه یک افتخار و حقیقت است، شعار نیست بلکه شعر است که از عقل انسان والا، سرچشمه می گیرد. شهادت باختن نیست بلکه پیروزی است. مرگ تحمیلی نیست؛ بلکه انتخاب آزاد است.
من از خواهرانم می خواهم، مرا حلال کنند. زینب گونه رفتار کنند و از برادرانم می خواهم اسلحه به زمین افتاده ام را بردارند و به سینه ها بفشارند و آن گلوله های سربی اش را بر دل دشمنان اسلام فرود آورند.
نگذارید منافقین به هدف های شوم خود برسند.
به امید پیروزی رزمندگان اسلام و باز شدن راه کربلای حسینی.
از شما می خواهم، اگر کشته شدم، این دو بیت شعر را سر مزارم بنویسید.
آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو، هر دو جهان را چه کند
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی)