سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایت حاج ابوالفضل کلهر (برادر همسر شهید)
حاج یدالله با بچه های بسیج به حدی مأنوس بود که دوست داشت همیشه با آنها باشد. او قائم مقام لشکر بود اما به جای آنکه با بچههای ستاد باشد، میرفت با بچههای بسیج، والیبال بازی میکرد. در جبهه هم که بود، دوشادوش بسیجیان حرکت میکرد و با آنها بود.
* * *
به یاد دارم که وقتی در تیپ نبیاکرم(ص) بودیم، حاج یدالله معاون تیپ بود.
قرار بود خطی را در ارتفاعات شاخ شمیران تحویل بگیریم جهت پدافند.
حاج یدالله هیچوقت موقع نماز، پیشنماز نمیشد و جلو نمیایستاد.
یک بار برای نماز، وارد سوله شدیم؛ سولهای آهنین با سقف شیبدار. حاجی از آنجا که قد بلندی داشت، نشست جلوی درب سوله و وارد نشد. بچهها همه گفتند: حاجی، این بار دیگر نمیتوانی از پیشنماز شدن، فرار کنی. بلند شو برو و جلو بایست.
او که دید چارهای ندارد و چیزی از وقت نماز باقی نمانده است، پذیرفت. ایستاد به نماز و این توفیق نصیب ما شد که بتوانیم یک نماز را به امامتِ سردار عشق بخوانیم.