الصدیق الشهید

درباره شهید سید مجید حسینی هرات

به روایت مادر شهید

شهید سید مجید حسینی هرات (۱)

یک روز که ما خانه نبودیم و فقط مجید مانده بود، وقتی برگشتیم، از او پرسیدیم هیچکس تلفن نزد؟

او جواب داد: چون ممکن بود در جواب دادن، دروغ بگویم، گوشی را برنداشتم.

هرگز دروغ نمی گفت، حتی دروغ کوچک!

یکبار یکی از همسایه ها آمده بود دم در و چیزی از ما میخواست. چون بدسابقه بود و قبلا وسایلمان را برده بود و خراب کرده بود، ما این بار به او گفتیم نداریم. مجید وقتی فهمید، ناراحت شد. میگفت: شجاع باشید. راستش را بگویید. بگویید نمیدهیم چون سالم بردید و خراب تحویل دادید. چرا دروغ میگویید؟

مجید از ۵ سالگی شروع به خواندن نماز کرد و از ۹ سالگی روزه گرفت. از ۱۲ ماه سال، ۸ ماه را روزه بود. آنقدر روزه گرفته بود که ناراحتی معده پیدا کرده بود.

او اولین کسی بود که در مدرسه راهنمایی مهدیه، عکس شاه را شکسته بود.

بسیار شجاع بود. زمانی که صدام اعلام میکرد بمباران میکنم، حتما هر طور بود خودش را به نمازجمعه میرساند.

سالی که شهید شد، قرار بود نیمه شعبان عروسی برادرش مهدی باشد. به او گفته بودم هر طوری هست حتی اگر شده سه روز بیا. منتظرش بودم…

صبح روز نیمه شعبان بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حتم داشتم مجید است. همراه پدرش، دویدیم به طرف در حیاط. در را که باز کردیم دیدیم از بسیج مسجد همراه یک پدر شهید آمده اند.

خبر شهادت مجید را آورده بودند…

منبع: اینترنت

صفحه شهید سید مجید حسینی هرات

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search