او هنوز هست…

درباره شهید مصطفی آزادگان به روایت خواهر شهید

از وقتی مصطفی شهید شده، ما هیچوقت فکر نمیکنیم که نیست و دیگر حضور ندارد. او همیشه با ما ارتباط معنوی دارد و راهنماییمان میکند. مثلا در مورد ازدواج خود من، در خواب راهنمایی کرد و با دادن کلاف سبز نشان داد که خواستگاری که خواهد آمد از تبار سادات است. او در خواب سپرد که: قدر این را بدان و حفظش کن.

همیشه انگار مسائل زندگی ما را از قبل می داند و مراقبمان است.

از همکلاسیهایش در دبیرستان سپاه حدود صد نفر شهید شدند. همرزمان دیگرش که مانده اند هیئتی به نام هیئت محبان الصادق دارند که هر سال از خانواده شهدا دعوت می کنند تا یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارند.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search