خاطرهای از شهید وحید آقامحمدی به روایت پدر شهید
هر مسابقهای برندهای دارد. شهدا هم برندگان مسابقه بودند.
پسرم، وحید، بسیار محجوب و باحیا بود. با وجود سن کم، روح بزرگی داشت…
یکبار برایش لباسی نو خریده بودم، اما آن را در تنش ندیدم…
پرسیدم: لباست کجاست؟!
سرش را پایین انداخت و گفت: بخشیدمش.
گفتم: مگر آدم لباسی که نیاز دارد را به کسی میدهد؟
بغض کرد و گفت: بابا او هم نیاز داشت.
وحید دلبسته این دنیا نبود… اصلا او برای این دنیا نبود…
روز اعزامش به جبهه، به مادرش گفتم:
“خانم، این بچهات میرود و دیگر برنمیگردد! اگر میخواهی نگذار برود!”
اما مگر می شود مسیر تعالی کسی را سد کرد؟… هرگز!…
وحید رفت و به هفته نکشید که برگشت!… خبر شهادتش را پسر دیگرم آورد. وقتی پرسیدم “چرا آمدی؟” و جواب داد: “کار داشتم”، دانستم که درست به قلبم الهام شده!
تیر دشمن، درست به قلب وحید خورده بود، آنهم چند روز بعد از پذیرفتن قطعنامه.
اصلا او برای این دنیا نبود… مثل همۀ شهدا، متمایز بود از بقیه.
شهید وحید آقامحمدی در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۵ در شلمچه به فیض شهادت رسید.