جلسه داخلی قرارگاه عملیات دفاع متحرک

جلسه قرارگاه عملیاتهای دفاع متحرک در تاریخ ١۴٠١/٠۶/١۵ راس ساعت ١۵/٣٠ در محل ساختمان شهید حاج شعبان نصیری به شرح ذیل  برگزار گردید:

١- جلسه با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز گردید در بدو جلسه چند دقیقه ای پیرامون تاریخ های حضور در منطقه فکه و جزیره و خروج از آن مانند هشتم تا دوازهم اریبهشت ماه سال ۶۵ بحث شد و هر کدام از حاضرین در منطقه از جمله سردار حاج حمید تقی زاده و سردار سوهانی و سردار فلکی و حاج آقای دهقان و حاج مصطفی کریم پناه و حاج علی آقا کرمی و دکتر مجید رضائیان نظرات خود را بیان کرده و پیرامون تاریخ ها و ساعات مشورت کردند و در ادامه

٢- سردار محسن سوهانی به عنوان احدی از اولین نفرات حاضر در منطقه فکه مطالبی را بیان کردند ازجمله :

الف: بعد از دستور آقای شمخانی به همراه سردار حاج علی فضلی به سمت فکه رفتند.

ب:ما با هلی کوپتر به فکه رفتیم سردار فضلی دوکوهه از هلی کوپتر پیاده شد و بعد از ظهر با خودرو به فکه آمد.

ج:من به محض ورود به فکه با سرهنگ جمشیدی (سرهنگ ارتش) به مشکل برخورد کردم ارتش ترسیده بود درجه های خودشان را کنده بودند

د: با یک رابط هوانیروز هماهنگ شدم بعد از مدت زمان کوتاهی چند هواپیما و کبری به پرواز درآمدند و تانکهای عراقی را زدند.

ه:افسران و خلبانان نیرو هوایی هنوز هستند می توان با ایشان مصاحبه کرد.

ی:توپخانه عراق در این عملیات بیش از یک لشگر بود.

٣- سردار حاج حمید تقی زاده بیان کردند:

الف: دلیل اینکه از فاو  آمدیم عقب این بود که خط را به یگان دیگری تحویل دادیم

ب: از فاو آمدیم دوکوهه

ج: آمده عقب و قرار بود برویم جاده شنی زیر دریاچه نمک عملیات انجام دهیم که عملیات منتفی شد .

د: دلیل لغو عملیات این بود که مرتضی قربانی گفت تانک بیارید کنارجاده شنی را بزنید دیگر کسی جلو نرود و به همین دلیل عملیات لغو شد.

ه: من که رسیدم برغازه آقای فلکی گفتند من یک ساعت است که رسیدم این روز یازدهم بود.

ی:معاون اطلاعات تیپ ٢ لشگر قزوین گزارش آرتیستی می داد که از ایشان سوال شد بلاخره دشمن کجاست؟

ر: به نظر من دشمن جابجا می شد و یک جا نبود

ز: ارتش فرار کرده بود و وسایل خود را جا گذاشته بودند حتی جیپ خود را هم نبرده بودند. روز دوازدهم من و علی غفاری رفتیم جلو ببینیم عراقی ها کجا هستند دیدیم خط ارتش دست عراقی ها بود و به سمت ما تیراندازی کردند.

س: اینکه الحاق صورت نگرفت دلیلش این بود که تصور ما از دشمن خط بود کسی هفتی شکل بودن آرایش دشمن را نگفت.

سردار فلکی بیان کردند:

در ذهنم هست دهم روز جمعه بود خانواده من دزفول بودند بعد از ظهر روز جمعه پسرن را سوار کردم آمدیم دو کوهه دیدم هلی کوپتر داخل دوکوهه نشسته آقای فضلی آنجا بود سردار فضلی دستور داد سوار هلی کوپتر شوید بروید فکه چون عراق حمله کرده من پسرم را به یکی از برادران سپردم که به منزل برساند و خودم سوار هلی کوپتر شدم غروب رسیدیم برغازه.

آن شب توجیه شدیم عراق حمله کرده و از خط خودش عبور کرده ولی به خط ما نرسیده بود.

۴- آقای کریم پناه بیان کردند:

ما با تیم اطلاعات فاو بودیم مسئول ما ابو عمّار بود ناهار ماهی از رودخانه گرفته بودیم خورده بودیم ساعت حدود سه یا چهار داخل یک خانه در روستای کنار اروند بودیم گفتند حاج علی فضلی آمده و ابو عمّار را خواستند و با حاج علی رفت به گفتند سریع بیایید اهواز صبح رسیدیم کوثر حاج غلام ما را توجیه کرد بریم جزیره مجنون و از آنجا رفتیم پدمرکزی

۵- آقای دکتر مجید رضائیان بیان کردند:

روز دهم ظهر حرکت کردیم برای خروج از فاو ظهر رسیدیم کوثر ناهار خوردیم بعد آمدیم دوکوهه نماز مغرب و عشا دو کوهه بودیم

هشتم گردان علی اکبر قرار بود عملیات کند

صبح یازدهم به خاطر نبودن مهمات عملیات به دوازدهم شب موکول می شود.

از تیپ سیدالشهداء اولین کسی که رفتند منطقه سردار سوهانی بودند.

۶- آقای خداوردی نویسنده محترم در خصوص جلسه برگزار شده و جلسات آتی نکاتی بیان کردند:

الف: در جلسه قبل قرار شد سوالاتی را من بپرسم و فرماندهان گردان و گروهانها جواب دهند

ب:شکل سوالها طوری است که در پایان سوال و جواب می توان گزارش خوبی ارائه داد.

در پایان جلسه با مشورت انجام شده و با درخواست آقای خداوردی و موافقت سردار حاج حمید تقی زاده مقرر شد جلسه آینده با هدایت آقای خداوردی برگزار گردد و همچنین مقرر شد برای جلسات آینده از نقشه های مربوطه استفاده شود.

جلسه ساعت ١٨ با صلوات بر محمد و آل محمد صلّ الله علیه و آله وسلّم به پایان رسید.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search