شهید محمود زارعی مقدم به روایتِ حاج محسن حبیبی امام جماعت مسجد المهدی عج
شش سالی می شد که با محمود از طریق مسجد آشنا شده بودم.
هرچه می گذشت، معنویش بیشتر میشد.
گفتارش آنقدر شیوا و رفتارش چنان مودبانه بود که همه را جذب خودش می کرد، بخصوص هم سن و سالانش. ندیدم کسی که او را بشناسد و شیفته اش نشود.
کمتر پیش می آمد که بروم مسجد برای نماز و محمود آنجا نباشد!
همیشه در انجام هر کاری پیشقدم بود؛ چه کار بزرگ و مهم، چه کار کوچک و کم اهمیت.
مربی فرزندان شهدا بود و رابطۀ نزدیکی با خانواده هایشان داشت. جای پدر را برایشان پر کرده بود. به آنها درس می داد، می بردشان اردو و…
محمود خیلی بزرگتر از سن و سالش بود. شکر خدا که به آنچه لایقش بود رسید و فیض عظمای شهادت نصیبش شد.