دل نوشته سردار تقی زاده در سوگ جانباز شهید مصطفی بابایی

به نام خدا

برادر عزیزمان آقا مصطفی بابایی به آنچه شایسته او بود رسید و با تحملی شیرین و سراسر رضایت از آنچه از دوست رسیده بود دفتر زندگی خود را با شهادت بست و به خیل شهدایی پیوست که خود اثبات روایتی هستند که شهید نخواهی شد اگر شهید زندگی نکنی.

۳۶ سال در حالی با رنج جانبازی زندگی کرد که شاید زمان‌های بیداری او چند ساعت از شبانه روز نبود، ما کم خوابیدیم ولی معلوم نیست چقدر بیداریم و چقدر درغفلت از راه آن ها و او زیاد میخوابید ولی بیدار، بصیر ، محکم و ثابت قدم بر راه شهیدان بود.

هیچ گاه ندیدیم در راه خود تردید کند، شک کند، گم کند و بزرگی دنیایش مانع دید آخرتش شود، دنیای او برای چند ساعت بیدار بودن در ابعاد دیوارهای خانه ای کفایت می‌کرد و بدون آنکه آخرتش را بفروشد یا به رخ دیگری بکشد.

آن خانه به غیر آقا مصطفی عظمت دیگری چون همسرش را در خود دارد که خود حدیث مفصلی از وفای به عهد و دوست داشتنی الهی است، همراه مصطفی درد کشید، خندید تا مرهم باشد و جوانی اش را هدیه راهی کرد که تا خدا طی کردند.

تسلیت بر او و حسرت بر دل ما

آقا مصطفی فراموشمان نکن

تقی زاده

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search