دوقلوهای عملیاتی

سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایتِ سردار حاج علی فضلی

 

یکی فرمانده لشکر بود و دیگری، قائم مقام

اما همه از آنها به عنوان «دوقلوهای عملیاتی» نام می‌بردند.

حالا یکی مانده و دیگری پر کشیده

اما گویی هنوز این پیوند رفاقت و مودت، پابرجاست…

این را در لابلای حرفهای آن که باقی مانده، می‌توان فهمید…

او بارها در جمع فرماندهان، جلوی دوربینها و در محضر همگان و خدای همگان، خود را مدیون قائم مقام خود دانسته و هر جا که فرصتی شده، از او یاد کرده و دیگران را نیز تشویق کرده که از او یاد کنند، تا بلکه این دِین بزرگ را بتوان ادا کرد و شخصیت بزرگ علمدار لشکر سیدالشهدا(ع)؛ سردار شهید حاج یدالله کلهر را، بتوان به همگان شناساند و همگان را از نعمت آشنایی با او برخوردار کرد.

حاج علی و حاج یدالله، از نخستین روزهای جنگ با هم بودند.

شهید زنده سردار حاج علی فضلی درباره شهید پر کشیده سردار شهید حاج یدالله کلهر این‌چنین می‌گوید:

ما به اتفاق شهید کلهر، از مقدمات روزهای آغازین جنگ، در منطقه جنوب، در آبادان رفاقت و برادری‌مان به یک اوجی رسیده است.

شهید کلهر یک آدم سلیم‌النفس، وارسته، شجاع و کم‌نظیر بود.

حاج یدالله کم حرف می‌زد. یعنی به اندازۀ ضرورت حرف می‌زد. اما در بزنگاه نقطه نظرهایی می‌گفت که بسیار کاربردی بود. اگر من اصرار می‌کردم شاید لب به سخن باز می‌کرد. همیشه می‌گفت: وقتی فرمانده دارد صحبت می‌کند، دیگر نیازی به حرف زدن من نیست. من گاهاً از او برای صحبت کردن خواهش می‌کردم. اما در مقاطعی که ما نبودیم، ایشان به بهترین وجه ممکن جلسات را اداره می‌کرد. موضوعات را به خوبی جلو می‌برد.

حاج یدالله در کار شناسایی پیشتاز بود. در پذیرش خطر پیشتاز بود. یعنی آن شب‌هایی که ما برای شناسایی می‌رفتیم، حتماً شب قبلش شهید کلهر رفته بود و محورها را در آن راهکار شناسایی کرده بود.

حاج یدالله روحیه سلحشوری را با آن قدرت جسمی خوبی که داشت به نیروها منتقل می‌کرد. روح سلحشوری، روح شجاعت، روح تفکر و اندیشه او حقیقتاً با اخلاق اسلامی منطبق بود.

حاج یدالله هیچ وقت به آدم های ضعیف زور نمی گفت. هر کس در تیپ و لشکر و یا در بازی ورزش که بین نیروها انجام می‌شد؛ مظلوم واقع می‌گردید حاج یدالله حتما او را یاری می‌کرد. در واقع شوخی او هم شوخی‌های توأم با عدالت بود.

حاج یدالله کلهر همیشه معلم اخلاق من بود و به ما درس بصیرت می‌داد. من قبل از جنگ هم ارادتمند این شهید بزرگوار بودم. در شش سالی که شهید کلهر در جنگ حضور داشت، من هم در محضرش خدمت کردم.

سردار حاج یدالله کلهر با آن هیبت، شجاعت، جثه قوی و قامت رعنا به تنهایی برای سپاه اسلام یک لشکر بود.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search