دیدار به قیامت

سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایت حاج فتح الله کلهر (دوست و هم محل کودکی شهید)

سردار شهید حاج یدالله کلهر، در مسائل مختلف، به قدری ریزبین و نکته سنج بود که با توجه به تعدد موضوعات و مشغله بسیاری که داشت، از هیچ امری غافل نمی‌شد.

به عنوان مثال، در مرحله دوم عملیات والفجر۸، ما حدود ۳۵ نفر از محله‌مان رفته بودیم جبهه و همگی در لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع)، گردان حضرت قمر بنی‌هاشم(ع) سازماندهی شده بودیم.

این گردان، در آن مرحله از عملیات، نقش پیشانی لشکر را داشت و جلوی سایر یگان‌ها بود.

ما بچه‌های محله، در قالب دسته ویژه، مستقر شده بودیم پشت خاکریز که یکدفعه حاج یدالله که برای سرکشی به منطقه آمده بود، ما را دید.

در آن وضعیت، او با نکته سنجی خاصی که داشت، به فرمانده گردان ما گفت: اینها همه بچه‌های یک محله هستند. با توجه به حساسیت کاری که دارند انجام می‌دهند، اگر اتفاقی برایشان بیفتد، یک محله داغدار می‌شود و عزای عمومی اعلام می‌کند و این، تأثیر منفی در روحیه مردم و سایر رزمندگان می‌گذارد.

حاجی در آن شرایط دشوار عملیات، حواسش به همه چیز بود و حساب همه چیز را می‌کرد و این؛ از ویژگیهای منحصربفرد شهید کلهر بود.

*   *   *

ویژگی منحصربفرد دیگر کلهر این بود که در تمام مراحل عملیات؛ طراحی و فرماندهی و نظارت، با وجود تمام دشواریها، افراد را به صورت خاص، رصد می‌کرد و پیگیر اوضاع و احوال آنها می‌شد. او ضمن آنکه شش دنگ حواسش به صحنه نبرد و هدایت یگانها بود، اما از حال یک‌یک نیروهای تحت امرش هم غافل نبود و اگر متوجه می‌شد نیستند، پرس و جو می‌کرد ببیند چه اتفاقی برای آن فرد افتاده است.

یادم می‌آید بعد از یکی از عملیات‌ها، نیروها به اتفاق، رفتند به ملاقات حاج یدالله، اما من به دلیل مأموریتی که داشتم، نتوانستم در آن جمع حضور داشته باشم. حاجی در آن دیدار، بچه‌ها را مورد تفقد قرار داده و به هر یک، عطری هدیه کرده بود. او سراغ مرا هم گرفته بود و جویای حالم شده بود. سلام رسانده بود و حتی عطرم را هم داده بود به یکی از بچه‌ها که به من بدهد و این برای من، بسیار ارزشمند بود و فراموش نشدنی.

بعد از آن، حاج یدالله به شهادت رسید. دیدار ما رفت به قیامت و هیچگاه نشد که از او تشکر کنم…

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

One Comment

  1. ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ at ۰:۲۷ ق٫ظ

    م قربانی

    پاسخ

    سلام علیکم و رحمه الله
    اجرکم عندالله
    بسیار عالی بود
    خدا حفظتون کنه

    کار برای شهدا سعادتی است که نصیب هر کسی نمیشود

    از کل اعضا و تیم محترمتان قدردانی میکنیم
    یا زهرا س مددی
    با خودشان محشور شوید انشاءالله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search