شهید ابوالفضل رمضانی

شهید ابوالفضل رمضانی

نام مستعار: مهران

نام پدر: عبدالله

نام مادر: فاطمه

تاریخ تولد: ۲/اردیبهشت/۱۳۴۳

محل تولد: تهران

سن: ۲۲ سال

وضعیت تاهل: مجرد

تاریخ شهادت: ۱۷/تیر/۱۳۶۵

محل شهادت: مهران

عملیات: کربلای ۱

گردان: قمر بنی هاشم – تخریب

مزار: کرج – امامزاده طاهر

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

 

زندگینامه شهید ابوالفضل رمضانی

شهید ابوالفضل رمضانی سال۱۳۴۳ در یکی از محله‌های جنوبی تهران چشم به دنیا گشود. سال ۱۳۴۹به سنگرعلم و دانش راه یافت و سال۱۳۶۱ موفق به اخذ دیپلم شد.

تابستان سال ۱۳۶۰ به عضویت پایگاه بسیج برادران شهید ساجدی درآمد و هنگامه عملیات رمضان به جبهه رفت.

ابوالفضل در ۱۵مهرماه ۱۳۶۲جهت لبیک به فرمان امام امت به خدمت مقدس سربازی شتافت و به منظور خدمت نظام در سنگر نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران به همسنگرانش پیوست و در طی دو سال خدمت مناطق حساس جنگی در خلیج فارس بارها به عنوان تکاور دریایی حماسه آفرید و با جانبازی هایش بارها تا مرز شهادت پیش رفت.

وی بعد از بازگشت از خدمت سربازی دوباره در پایگاه بسیج و انجمن اسلامی محل مشغول فعالیت شد و در همین حین فعالیت ویژه‌ای در گروه فرهنگی شهید رجایی در گلشهر ویلایی غربی (حسینیه القدیر) داشت.

چندی بعد به راهنمایی یکی از مشاورین خود به تشکلی که به رهبری روحانیت به ویژه شهید مظلوم آیت الله بهشتی تشکیل شده بود، راه یافت. او در طی همین فعالیت‌های عاشقانه خود به یکی از شهرهای محروم استان خراسان (شهرستان اسفراین) برای کمک به محرومین و مستضعفین آن خطه عزیمت نمود.

با شکل بخشی و ایجاد دفتر سیاسی فرمانداری اسفراین تحقیقاتی را در امر کمک رسانی به مستضعفین و محرومین آن شهرستان به انجام رساند. سپس در ادامه آن فعالیت در یکی از شرکت های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی به نام خوش خواب که عایدات آن صرف مستضعفین و محرومین کشور می شد، انجام وظیفه می نمود. تا این که فرمان امام خمینی مبنی بر پرکردن جبهه ها مطرح شد.

ابوالفضل، فرمان حیات بخش آن معظم له را لبیک گفت و در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۶۴ همراه راهیان کربلای ۱ شهرستان کرج (منطقه ۱ثارالله) عازم جبهه شد و در واحد تخریب لشکر سیدالشهدا علیه السلام که مخلصترین و عاشقانه ترین افراد را می طلبید.

در گردان علی اکبر علیه السلام به منظور حفاظت از دستاورهای عملیات والفجر۸ راهی بندر استراتژی فاو گردید. کوتاه فرصتی که برایش دست یافت به منظور تجدید دیدار با همزمان و عیادت از همسنگران مجروحش شتافت و پس از ۴روز اقامتی کوتاه مجددا راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.

در یکی از عملیاتها جراحتی برداشت که برای بهبودی به پشت جبهه اعزام شد. او در پنهان به مداوای جراحات خویش پرداخت و بدون این که با خانواده کوچکترین مسئله‌ای را در این رابطه مطرح سازد پس از چندی مجددا در روز برگزاری آزمون سراسری دانشگاهها شرکت نمود زیرا معتقد بود همانطور که در جبهه نظامی علیه دشمن در ستیز است می بایست در جبهه فرهنگی در سنگر علم و دانش نیز گام نهد و به اسلام و مسلمین خدمت کند ولی با شروع شدن عملیات کربلای ۱ تاب و توان ایستادن را در خود ندید. او در این عملیات شرکت نموده و به اوج کمال رسید. او در مسمی اسم دومش مهران ابوالفضل وار در مهران عملیات کربلای یک در نزدیکترین محل به صحن مطهر اباعبدالله الحسین در تیرماه ۱۳۶۵ به فیض شهادت رسید.

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

 

خاطراتی از شهید ابوالفضل رمضانی

  • امیر خنده‌جام (همرزم شهید):

سال ۶۵ منطقه مهران ـ ارتفاعات قلاویزان با رمز عملیات (یاابوالفضل) شاهد زیباترین عرصه وصال شکوفه عشق بود. مهران نزدیک‌ترین راه زمینی حرم حضرت ابوالفضل است و این امر، حساسیت و ارزش عملیات را برای بچه‌ها دوچندان کرده بود. زیباتر اینکه ما هم مامور به‌ گردان حضرت قمربنی هاشم علیه السلام بودیم.

شب عملیات، وارد میدان مین که شدیم؛ بسم الله را گفتیم: طناب معبر را پهن کردیم. زوزه‌های گاه و بی‎گاه خمپاره ها و روشنایی منورها هر از گاه ما را از کار وامی‌داشت. در یک لحظه صدای انفجار مینی صورتم را گرم کرد. به خود که آمدم، خون چهره‌ام را گرفته بود، اما خوب که دقت کردم، دیدم شهید بزرگوار (ابوالفضل رمضانی) از یاران تخریب لشکر۱۰سیدالشهدا علیه السلام با ذکر و نام «یاابوالفضل(ع)» میهمان ابوالفضل عباس (ع) شده است.

هنوز در رمز و راز این همه شگفتی، بهت‌زده می‌اندیشم که او چه تقارن‎های زیبایی را در نحوه شهادتش از خویش برجای گذاشت.

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

 

دلنوشته شهید ابوالفضل رمضانی

برای امام خمینی

بمان ای رهبر من، بمان ای یاور من، بمان ای رعد، بمان ای طوفان، بمان ای فریاد، بمان ای ایمان، بمان ای ایثار، بمان ای صلابت، بمان ای شکوه، بمان ای مقام، بمان ای پایدار، بمان، همیشه بمان.

بمان ای رهبر من، بمان ای یاور من، تا ظلم هست بمان، تا زور هست بمان، تا زالوهای ستمگر خون می‌مکند، بمان، تا خون مظلوم در شیشه می‌شود، بمان، بمان ای رهبر من، بمان ای یاور تا توحید ابراهیمی را بر شرک می‌آرایند، بمان، تا مسیح بر صلیب نفاق آویخته می‌شود بمان، تا دین محمد(ص) بازیچه دست ناپاک حاکمان بی‌دین و بی‌فرهنگ است بمان، تا حیثیت انسان‌ها وسیله دلاورهای خونین لگدکوب مشتی حیوان دوپا می‌شود بمان، تا نصیب زحمتکش محروم از رنج طاقت فرسای خویش تنها دست پینه بسته و پشت خمیده و اندام تکیده او است بمان،

ای رهبر من، بمان ای یاور من، تا کاخ ستم برپاست، بمان تا نقش مظلوم چون برگ خزان بر پای قصر ظالم می‌ریزد. بمان تا جهان بر دو قطب ظالمانه، قدرتمند و ضعیف باقی است، بمان تا استثمار هست، تا استعمار هست، تا استعمار هست، تا جنایت هست، تا خیانت هست، تا فساد هست، تا تباهی هست، تا کفر است تا شرک هست، بمان، بمان ای رهبر من‌، بمان تا با تو و به فرمان تو بجنگیم، بمان تا شاهد طوفان خشم فرزندان بر رشد خویش بر خرمن هستی خصم زبون باشی، بمان تا گواه فریاد بلند رهایی‌مان باشی، بمان تا خروش بی‌امان تیربارمان را که ناقوس مرگ کافران را به صدا در می‌آورد نظاره کنی بمان

ای رهبر من، بمان ای یاور من، تا قابیلیان تاریخ در جنایت و خیانت و کشتارند، بمان، تا خون حسین (ع) بناحق ریخته می‌شود و بر یزیدیان هورا می‌زنند بمان، بمان ای رهبر من زیرا که تو از تبار ابراهیمی، تو منادی توحیدی، تو سلاله محمدی تو فرزند حسینی(ع) تو اسلام راستینی، تو وارث خون پاکانی. تو تجسم آرمان مقدس این امت رزمنده‌ای، تو الگو و راهبر تمام سنگرنشینانی که با ایمان خویش می‌جنگند. برای آزادی انسان و انسانیت می‌جنگند. در راه استقرار دین خدا می‌جنگند و در طریق خط خونین حسین(ع) به پیش می‌روند و چون از تو ایده می‌گیرند هوسی شیطانی در جنگ و آرمانشان راه ندارد. چون از تو مدد و نیرو و فرمان می‌گیرند شکستی برایشان نیست و چون قدرت الهی را مافوق همه قدرتها می‌دانند، بر او تکیه کرده و بر قدرتهای شیطانی می‌سازند.

بمان ای رهبر من بمان ای یاور من، بمان تا نویدهای رهایی مستضعفین را جامه بپوشانیم. بمان تا کاخ ظلم را بر سر خونخواران ضد خداوند بشر آوار سازیم بمان تا پیشوایی ستمدیدگان جهان را در نبرد رهایی بر عهده می‌گیریم. بمان تا انسانیت انسان را به او بازگردانیم. بمان تا حاکمیت را بر جهان تحقق بخشیم. بمان تا پرچم توحید را بر زبان دنیا به اهتراز درآوریم. بمان تا برقله رفیع خطر آوای فتح بخوانیم. بمان امامت جهانیان را در نماز پیروزی بر عهده گیری.

بمان، ای رهبر من بمان یاور من، بمان تا آزادی تا عدالت تا صلح بمان، ای رهبر من بمان، بمان ای ناجی ای نور، ای آیت خدا، ای پدر، ای مرشد، بمان تا انقلاب حضرت مهدی (عج) ان‌شاءالله

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

 

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

One Comment

  1. ۴ بهمن ۱۴۰۱ at ۳:۲۹ ق٫ظ

    محسن

    پاسخ

    روح دایی شهیدم ،شهید ابوالفضل رمضانی شاد وهمیشه زنده است ومن حضوررش را حس میکنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search