نام: ابوالفضل
نام خانوادگی: شیرکوند
نام مادر: عقیقه
نام پدر: محمدعلی
تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۴/۲۹
محل تولد: ورامین
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: کاردانی تربیت معلم
سن: ۲۱ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۲۷
محل شهادت: ماووت
عملیات: بیتالمقدس۲
گردان: زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: ورامین، روستای عمروآباد، امامزاده قاسم قطعه۱، ردیف۱، شماره۱
زندگینامه
شهید ابوالفضل شیرکوند؛ ۲۷ تیر ۱۳۴۵، در شهر ورامین چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی، کارگر کارخانه قند بود و مادرش عقیقه نام داشت. او تحصیلات خود را در شهر ورامین به پایان رساند و وارد تربیت معلم شد. دانشجوی دوره کاردانی در رشته تربیت معلم بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
او که در بیست و هفتمین روز تابستان دیده به جهان گشوده بود در بیست و هفتمین روز زمستان نیز دیده از جهان فرو بست و در ماووت به دیدار یار شتافت. پیکر پاک او را در امامزاده قاسم روستای عمروآباد تابعه زادگاهش به خاک سپردند.
هم اکنون در شهر ورامین یک دبیرستان به نام این شهید مزین شده است.
وصیتنامه
به نام خداوند بخشنده مهربان
اللَّهُمَّ لا تَدَعْ لِی ذَنْبا إِلّا غَفَرْتَهُ
خدایا هیچ گناهی که جز آن را بیامرزی برای من مگذار
سخنم را با نام خدایی آغاز میکنم که جانم در دست اوست، به نام آنکس که تمام وجودم اوست، زندگی کردنم برای اوست، مستیام برای اوست، رفتنم برای اوست. به نام آنکس که معبودم اوست، محبوبم اوست، دیوانه و حیران اویم همچون پروانهای که بر گرد شمع میچرخد و در او فانی میشود، احساسش میکنم ]و[ با تمام اعضا و جوارحم، با ذرهذره وجودم دوست دارم بهسویش پرواز کنم، اما پروبالم بسته است. لیکن آزادی از این قفس را نزدیک میبینم. خدایا چه زیبا و شکوهمند است از همه بریدن بهخاطر دیدار تو، هجرت نمودن فقط بهخاطر تو، جهاد کردن بهخاطر تو، کشتن و کشته شدن بهخاطر وجود تو. خدایا چه آرامشبخش است لحظههای رفتن بهسوی جبهه برای پایداری دین تو. خدایا چه لذتبخش است وقتی که همه آماده میشوند برای یورش بر قلب دشمن دین تو. خدایا از تو میخواهم که اگر قرار است این بنده روسیاه را بهسوی خود بطلبی پس چه بهتر که در راه دین تو و برای دین تو و در خدمت دین تو جانم را فدا کنم.
سلام علیکم خدمت پدر و مادر ]و[ برادران و خواهران عزیزم:
پس از تقدیم عرض سلام خدمت شما عزیزان امیدوارم که حال همگی شما خوب و در زندگی پیروز و موفق باشید. پدر و مادر، برادر و خواهر الان وقت آن رسیده که بهعنوان فرزندی حقیر در پیشگاه وجود شما عزیزان سرم را پایین گرفته و با خود بگویم چرا من نتوانستم در طول مدت عمرم فرزندی در خدمت شما باشم. چرا نتوانستم سخنان پدرانه و مادرانه شما که از قلب پاکتان برمیخیزد را با دل و جان پذیرا باشم و در گوشههای قلبم جای دهم و آن را در کارهایم و در زندگیام سرلوحه قرار دهم، اما آنچه که گفتنی است باید گفت و بهعنوان فرزند و برادری حقیر چند تذکر را خدمت شما میگویم و امیدوارم که به آنان عمل کنید.
پدرم اگر من لیاقت شهید شدن را داشتم و خداوند بزرگ نظر لطفی به این بنده گناهکار خود کرد و مرا بهسوی خودش برد، مزار مرا هر کجایی که خودت صلاح دیدی قرار بده. امیدوارم صبر و حوصله داشته باشید و کشته شدن من را برای خودتان مصیبت قرار ندهید بلکه یک مصلحتی از طرف خداوند متعال بدانید. مقدار موجودی من را در بانک در هر راهی که خودت صلاح دانستی خرج کن.
پدرم ای کوه استقامت در برابر سختیها، ای کسی که هر سختی برایت با صبر و حوصلهای که داری راحتی ببار میآمد و ای کسی که در برابر هر رنجی مقاومت داری چه … کشور و اسلام عزیز اقتضا میکرد به جبهه بیاییم. اما میدانم فردی مثمر ثمر نیستم اما بهعنوان وطیفه بر خود واجب میبینم و به جبهه میروم تا دین خود را امام بهعنوان یاری کوچک به امت بهعنوان فردی از یک جامعه بزرگ و به شهیدان بهعنوان یار و یاور آنان که سلاح به زمین افتاده آنان را برگیرم و تا خون در بدن دارم بر دشمن حمله بَرم و آنقدر با آنان مبارزه کنم، یا کشته شوم یا بکشم.
چند سخنی با مادر عزیزم:
ای عزیزتر جانم، ای کسی که با سختی فراوان وظیفه مادرانه خود را به نحو عالی در برابر من انجام دادی. ای کسی که هر موقعی میخواستم به جبههها بروم، در دل برایم دعا میکردی. چه کنم اگر من و امثال من به جبهه نرویم پس چه کسی میخواهد به جبهه بروم (برود) و سلاح به زمین افتاده شهیدان را بردارد. ماردم اصلاً فکر هم نکن. دوست دارم آنقدر خوشحال باشی که در روحیه برادرانم اثر نگذارد. مادرم امیدوارم آنچنان برادرانم را تربیت کنی و تحویل جامعه دهی که بتوانند برای اسلام و قرآن و کشورشان فردی مفید باشند.
مادرم حتماً سعی کن نمازهایت را به موقع بخوان و برای پیروزی اسلام و رزمندگان ایران زمین دعا کن. مادرم همیشه به فقیران کمک کن چون همین کارهاست که در آخرت به درد انسان میخورد. مادرم سعی کن هر وقتی که خواستی برای من گریه کنی به یاد حسین شهید گریه کنی.
سلام علیکم خدمت خواهران عزیزم:
خواهران عزیزم امیدوارم که سلام برادر حقیر خود را پذیرا باشید. خواهران عزیزم بهعنوان وصیت و سفارش به شما بگویم که خود الگوی یک زن مسلمان هستید، اما از باب تذکر چند جملهای را بیان میکنم. خواهران عزیزم در هرروز قرآن بخوانید و به گفتههای آن عمل کنید. خواهر کبری دوست دارم دو فرزند خود را، آقا مصطفی و آقا محسن را آنچنان تربیت کنی و تحویل جامعه دهی که بتوانند برای اسلام و کشور فردی مفید باشند و به محرومان خدمت کنند. خواهرم سکینه شما هم سعی کنید مریم و اعظم خانم را و علی آقا را آن طور که شایسته است تربیت کنید و تحویل جامعه دهی که جامعه فردای ما به این عزیزان احتیاج دارند. خواهران عزیزم امیدوارم با بزرگی خودتان این حقیر را عفو کنید تا در پیشگاه ایزد متعال روسفید باشیم انشاءالله.
…
سخنی با امت حزبالله و همیشه در صحنه:
سعی کنید در هر حال و در همه کارهایتان امام را الگو قرار داده و به سخنان پیامبرگونهاش عمل کنید. روحانیت پیروی خط امام را تنها نگذارید و همیشه و در هر حال از آنان پیروی کنید. خانواده شهدا را دلداری داده و نگذارید افرادی دل این خانوادهها را به درد بیاورند. مسجدها را خالی نگذارید چون دشمنان اسلام از نماز جماعت شماها میترسند. سعی کنید به افراد مستمند کمک کنید و تا خون در بدن دارید از اسلام حمایت کنید و جنگ با صدامیان و آمریکای جنایتکار را ادامه دهید. تا پیروزی نهایی در همه کارهایتان بر خداوند بزرگ توکل کنید.
خدایا تمامی جهان را در مقابل امت حزبالله خوار و ذلیل گردان
خدایا دین مبین اسلام را به کمک امت حزبالله ایران در سرتاسر جهان الگو قرار ده
خدایا استعمارگران شرقی و غربی را هرچه زودتر ذلیل و در مقابل امت حزبالله نابود کن
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی)
One Comment
۲۸ دی ۱۴۰۰ at ۰:۳۱ ق٫ظ
محدثه زندیه
سلام
وای بر کسانی که خون شهیدان را پایمال کنند