شهید احمد اوریات

شهید احمد اوریات

 

نام پدر: حسین

نام مادر: زهرا

تاریخ ولادت: ۱۳۴۲

محل ولادت: ری

سن: ۲۴ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۳

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

گردان: گردان علی اکبر علیه السلام

مزار: تهران – بهشت زهرا(س) قطعه ۲۹ ردیف ۱۰۶ شماره ۱۸

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

زندگینامه شهید اوریات

شهید احمد اوریات یکم فروردین ۱۳۴۲، در شهر ری چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کارگر کارخانه چیت ممتاز بود و مادرش زهرا نام داشت.

احمد تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.

او در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.

وی که به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافته بود در بیست و سوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در قطعه ۲۹ بهشت زهرای تهران واقع است.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

خاطراتی از شهید احمد اوریات

  • فرزند شهید اوریات:

وقتی پدرم شهید شد، ۹ ماهه بودم. هیچ وقت پدرم را نفهمیدم اما وجودش را در تک‌تک کارها و اعمالم احساس می‌کنم.

 

  • همسر شهید اوریات:

– همیشه در تمام سختی‌ها و خوشحالی‌ها، حضور احمد را در کنارم احساس می‌کنم. ما نباید هیچوقت شهدا را فراموش کنیم. فرزندان ما باید بدانند که چه کسانی برای آرامش امروز آنان، جانشان را فدا کردند، اینکه امروز می‌توانیم سرمان را بالا می‌گیریم، از صدقه سر شهدا است.

– خاطرم هست قبل از اینکه ایشان برای آخرین بار به جبهه برود، مرخصی آمده بود. نیمه شب دیدم در پشت‌بام مشغول دعاکردن است، از او دلیل این کار را پرسیدم و گفت: در عالم رویا دیدم که تمام آسمان نام من را صدا می‌زدند.

همان‌جا بود که فهمیدم این آخرین دیدار است و بازگشتی در کار نیست.

 

– در مدت زمانی که فرزندمان به دنیا آمده بود، ایشان چند بار برای مرخصی به تهران بازگشت. در جریان یکی از این مرخصی‌ها، از ایشان درخواست کردم که تعدادی عکس با فرزندمان بگیرد اما اصلا قبول نکرد. یک حلقه ۳۶ تایی عکس گرفته شد بدون آن که ایشان در کنار فرزندش ایستاده باشد.

احمد در آخرین وصیت خود به یکی از بستگان، سفارش کرده بود که آخرین عکسش را بعد از شهادت در کنار فرزندش بگیرند. ما هم براساس وصیت ایشان عمل کردیم و آخرین عکس ایشان قبل از تدفین، در کنار فرزندش گرفته شد؛ پدر شهید در کنار نوزاد ۹ ماهه اش.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search