شهید احمد بروجردی

نام: احمد

نام خانوادگی: بروجردی

نام مادر:

نام پدر:

تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۱۱/۲۵

محل تولد: تهران

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: سوم دبیرستان رشته ریاضی و فیزیک

سن: ۱۷ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۴/۱۱

محل شهادت: ماووت

عملیات: نصر ۴

گردان : گردان زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: : مشهد، حرم امام رضا علیه‌السلام، صحن آزادی، بلوک ۱۵۲

نمایه محتوا: بازتولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

به نام الله پاسدار خون شهدا که رحمان است به همه و رحیم است بر مقربان درگاهش (شهیدان) که می فرماید: و حساب نکنید کسانی که کشته شدند در راه خدا مرده اند، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

مرگ حق است و هیچ تردیدی در آن نیست. هرگاه اجل رسد هیچ راه گریزی باقی نمی ماند و در هر حالت و هر کجایی که باشیم در آن لحظات جانمان گرفته می شود و خود می مانیم و اعمالمان. دیگر نه پدر و مادر به درد می خورد و نه دوستان و آشنایان، تنها چیزی که ما را از عذاب قبر و آخرت نجات می دهد حب اهل بیت است و حب اهل بیت چیزی جز اطاعت مطلق از آنان نیست.

بعضی بر این عقیده هستند که این جوانانی که به جبهه می روند و شهید می شوند اگر در شهر باقی می ماندند شاید زنده مانده و از لذت این دنیا بهره مند می شدند، اما چنین نیست. زیرا که اجل هر شخص، جا و همچنین نوع مرگش از قبل مشخص شده و واقعا خوشا به حال کسی که مرگش در جبهه حق علیه باطل باشد. زیرا که بهترین مرگ ها شهادت در راه خداست و واقعا آفرین و خوشا به حال آن پدر و مادری که امانت خود را به بهترین وجه به صاحب اصلی‌اش پس داده و در مرحله اولین امتحان الهی پیروز درآمده و مرحله بعدی آن صبر بر مصائب و رفتار صحیح جهت به ثمر رساندن خون شهید است همچون حضرت زینب(س) و امام سجاد (علیه السلام) که صورت واقعی واقعه کربلا را با صبر بر مشکلات، بر گمراهان و غافلان آشکار نمودند.

وصیت من به پدر و اقوامم این است که اگر لیاقت پیدا کردم و خدا طلبیدم، در شهادتم صبر کنند و بی تابی نکنند. زیرا که پسرشان عاشق بود و با این تغییر لباس و حالت، به معشوق خود رسید. حال بعد از شهادتش به بهترین نعمات الهی که همان رضای خداست رسیده، ولی نمی گویم که گریه نکنید زیرا که همین گریه هاست که اسلام را زنده نگه داشته. اما گریه برای شخص من نکنید، برای مظلومیت مولایم امام حسین (ع) و شهدای گمنام و مفقودالاثرها گریه کنید و بهترین گریه برای من، ادامه دادن راهم است.

از پدر و مادر و همچنین اقوام خواهش می کنم که حلالم کنند و اگر خطائی دیده اند به بزرگواری خود مرا ببخشند. زیرا در آن دنیا خیلی همت کنم جواب اعمال خودم را در برابر خداوند متعال بدهم و دیگر جواب شما را نمی توانم بدهم و از شما خواهش می کنم که اگر هرگونه حسابی روی من باز کرده بودید آن را ببندید که من راه خودم را پیدا کرده ام و خواهش می کنم حامد و حمید را طوری تربیت کنید که راه برادرشان را ادامه دهند.

همچنین از شما می خواهم که تا آخرین نفس، حامی این انقلاب اسلامی و ولایت فقیه باشید و اگر کمبودی و نقطه ضعفی وجود دارد روی آن تکیه نکرده و آن را بزرگ نکنید. بلکه سعی کنید از مرحله‌ی حرف خارج شده و به مرحله‌ی عمل وارد شوید و بیشتر به نقاط قوت بپردازید.

اگر خواستید مجلس ختمی بگیرید مجلس را به نام شهیدان گمنام و مفقودالاثرها که هیچ عزاداری و مجلسی به یادشان گرفته نمی شود، بگیرید.

وصیتم به دوستانم این است: همانطورکه حسن ها و علیرضاها و محسن ها و ابراهیم ها رفتند، من هم راه آنان را پیدا کرده و می روم. بچه ها این را بدانید که روزی همه می رویم چه زود چه دیر چه در وقت جوانی و چه در پیری، ولی آنچه که مهم است این است که در لحظه رفتن، حسین‌گونه می رویم یا در رختخواب در حالی که در خواب غفلتیم می رویم.

بچه ها هیچ عذر و بهانه ای باعث نرفتن به جبهه نمی شود و همانطور که امام ما فرموده، هم اکنون رفتن به جبهه از فروع دین واجب تر است. اگر مسئله درس است، خب مگر پیکانی و مشایخی و سروی و… چنین مسئله ای نداشتند؟ مگر آنها هم بدشان می آمد که درس بخوانند و مهندس و دکتر شوند و یک زندگی راحت داشته باشند؟ بچه ها خودمان را گول نزنیم که ما درس می خوانیم و دکتر یا مهندس شده و بعد با استفاده از علممان به انقلاب خدمت می کنیم. آیا هر چقدر بخوانید از شیخ علی تهرانی یا شریعتمداری و… عالم‌تر می شوید؟ مگر شما به آینده و حالت روحی خود مطمئنید؟ آیا آنقدر تقوا داریم که از وسوسه های شیطان جان سالم بدر بریم تا بعد به انقلاب و اسلام خدمت کنیم؟ به خدا قسم اینها همه بهانه است. آخر مگر کار جنگ با گفتن اینکه دیگران می روند، ما درسمان را بخوانیم انجام می شود؟

البته این سوء تفاهم پیش نیاید که با درس مخالفیم. ما می گوییم که هر کدام اولویت دارد، اول باید آن انجام شود.

خلاصه جبهه و امام و انقلاب اسلامی را تنها نگذارید و با دعا و قرآن مانوس شوید و نماز اول وقت و جماعت را ترک نکنید.

البته این فکر را نکنید که دارم به شما توصیه و امر می کنم، زیرا که ما کوچکتر از آنیم که به شما بزرگان امری کنیم.

خلاصه از کلیه دوستانم و معلمان می خواهم که مرا حلال کنند و اگر بدی دیده اند به بزرگی خود مرا ببخشید.

سلامم را به همه برسانید مخصوصا به امام.

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم

هم از آدمی شنیدم نشان آدمیت

در جمع خوانده نشود.

تذکرات:

۱- سعی کنید جنازه ام از مدرسه تشییع شود .

۲- ۲۷ روز روزه قضا بابت ماه مبارک رمضان و ۱۸ روز روزه نذری مانده

۳-  دادن ۱۰۰۰ تومان به جبهه

۴- ۱۰۰۰ تومان به بابا جهت . .؟ . اعمال گذشته ام

۵- مصرف اموالم تا آنجا که مورد احتیاج خانه باشد و دادن بقیه به جبهه و فقیران

۶- احتیاطا یک سال نماز برایم بخوانید

تاریخ : ۳۰ خرداد ۱۳۶۶

احمد بروجردی

امضای شاهد: حبیبی

خاطره

فارغ‌التحصیل مفید!

درباره شهید احمد بروجردی

 

احمد بروجردی شخصیت بزرگی داشت. او از همان کودکی، همیشه بالاتر از همه می‌پرید. عاقبت هم بر روی ارتفاع قشن، پرواز کرد به سوی معبودش.

احمد از فارغ‌التحصیلان دبیرستان مفید بود. عاقبت هم برای کشورش مفید واقع شد. او در امتحان اصلی زندگی سربلند بیرون آمد و گواهی قبولی اش هم پیکر فرق به خونش بود.

روح احمد در جوار معصومین(ع) و پیکرش هم در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا علیه السلام است.

***

یک بار به خواب مادرش آمده و گله کرده بود که “بچه‌های مفید که مشهد می‌آیند، به من سر نمی زنند.”

خبر که به رفقا رسید، مزارش زیارتگاه زائرین امام هشتم شد.

خبر

خبر دیدار با مادر شهید احمد بروجردی

جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۶؛ اعضای هیئت الزهرا سلام الله علیها و رهروان شهدا به دیدار مادر شهید احمد بروجردی رفتند.

گالری تصاویر

مطالب مرتبط

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۴ Comments

  1. ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ at ۰:۵۸ ق٫ظ

    Fatemeh

    پاسخ

    خیلی عالی بود 😭من چند وقت پیش همین طوری با دوستانم رفته بودیم که چشمون خورد به شهید بروجردی…..😭همون جا این شهید بزرگوار رو به عنوان برادر بزرگتر انتخاب کردیم و هر وقت می‌رفتیم حرم می‌رفتیم پیش برادرمون و با ایشون درد و دل میکردیم و واقعا احساس می‌کردم به حرف ما گوش می‌دادن و این شهید واسه ما شده بود یک دلگرمی بزرگ….😔امروز یک دفعگی به دلمون افتاد بریم و قبر برادرمون رو پر رنگ کنیم و با دوستان تصمیم گرفتیم و رفتیم 😔😭 رفتیم اونجا قبر شون رو تمیز کردیم و یک رنگ هم زدیم…..😭تا حداقل واسه برادرمون یک کاری کرده باشیم و دل برادرمون رو شاد کنیم‌ و امید وارم این کار ما رو شهید احمد بروجردی دیده باشه و مارو به عنوان یک خواهر قبول کنن و امیدوارم توانسته باشیم که دلشون رو شاد کرده باشیم ایشالا ما هم به برادرمون و هم به خانواده اش قول میدیم که راه این شهید و همچنین شهدا رو ادامه بدیم تا سرمون همیشه بالا باشه ….😔
    ما چهار نوجوان هستیم…….🤲

  2. ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ at ۰:۴۹ ق٫ظ

    toktam

    پاسخ

    چند نفر بودم در حرم مطهر عکس های روی تابلو ها را نگاه میکردیم که رسیدیم به بلوک۱۵۲و عکس شهید احمد بروجردی رو دیدم انقدر ایشون خندان بودن که هروقت به اونجا میریم دلمون شاد میشه☺️

    1. ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ at ۷:۱۵ ب٫ظ

      Fatemeh

      پاسخ

      واقعا راست میگه ما دوستان هر وقت میریم حرم و به بلوک ۱۵۲ که میرسیم اگرم دلمون گرفته باشه بازم وقتی به عکس نگاه میکنیم می‌زنیم زیر خنده و همه چیز ها رو فراموش می‌کنیم…..😭 باید بگم که واقعا خیلی خوشحال هستیم که یک همچین داداشی تو این دنیا داریم که دلمون بهش گرمه و باعث دلگرمی و….ما هست و باید بگیم که داداش خیلی دوست داریم و….❤️ امیدوارم این پیام هایی که من و دوستم فرستادیم رو خانواده ی شهید احمد بروجردی ببینن و بدونن که داداش تنها نیست و راهش هم تا وقتی که زنده ایم تا وقتی هستیم راه این شهید و بلکه شهدای دیگه مخصوصا شهید حاج قاسم سلیمانی ادامه خواهد داشت و نگران هیچ چیز نباشن چون تا ما نوجوانان هستیم نمیزاریم یک وجب این خاک دست دشمنانمون بیفته و با این اسلحه مثل چادر چنان میکوبیم تو دهنشان که خودشون پشیمون بشنن و دیگر هیچ وقت جرأت نکنن توهین یا حرفی یا….برای کشورمون بزنن و همچنین حق برادرمون و شهدا رو ازشون میگیریم و ……😡 امیدوارم با کمک داداشمون بتونیم…..🤲

  3. ۶ شهریور ۱۴۰۱ at ۹:۵۸ ق٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    باسلام تاریخ شهادت ایشون ۱۱/۴/۱۳۶۶ هست در ماووت عملیات نصر۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search