شهید اصغر حیدرخانی
نام پدر: علی
تاریخ تولد: ۲۳ آبان ۱۳۴۷ / ۹ آذر ۱۳۴۷
محل تولد: کرج
سن: ۱۸ سال
تاریخ شهادت: ۳ بهمن ۱۳۶۵
محل شهادت: شلمچه – شلحه صالحیه
عملیات: مرحله سوم کربلای ۵
گردان: علی اکبر(ع)
مزار: کرج – امامزاده محمد
آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)
زندگینامه شهید اصغر حیدرخانی
شهید علی اصغر حیدرخانی در نهمین روز از نهمین ماه سال ۱۳۴۷ ، در شهر کرج به دنیا آمد.
وی پس از سپری نمودن دوران کودکی وارد مرحله تحصیل گردید و دوره ابتدایی را در دبستان ابتدایی «بدر» در خیابان مصباح گذراند و دوره راهنمایی را درمدرسه «عالم بخش» در خیابان چهارصد دستگاه تحصیل نمود و با شروع جنگ تحمیلی دیگر توان ماندن در سنگر مدرسه را نداشت.
وی در دوران تحصیل عضو بسیج پایگاه مدرسه بود و پس از گذراندن دوره آموزش نظامی در سال ۱۳۶۵ ، سه ماه به کردستان اعزام گردید. بعد از سه ماه حضور در کردستان، به مرخصی آمد باز به جبهه اعزام شد و پس از هفده روز حضور در جنوب در تاریخ سوم بهمن ۱۳۶۵، در منطقه عملیاتی پاسگاه زید براثر اصابت ترکش به سر و گلو به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر پاک و مطهرش در جوار امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)
وصیتنامه شهید اصغر حیدرخانی
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با سلام و درود به پیشگامان مقدس فرزندان علی (ع) این یگانه عالم که درس شهامت و شهادت را به فرزندان پیشین خود آموخت. خدایا! ما نیز از فرزندان آموخته علی هستیم. خدایا ما هم می توانیم درس شهامت را از علی فرزندانش بیاموزیم.
خدایا! ما را هم از پیروان علی و یارانش چون حسین ابن علی قرار بده تا بتوانیم که در راه وطن و راه راست و راه حقف از این نایب امامان، این بت شکن دوم که راه حق را برایمان به ارمغان آورد ، دفاع کنیم.
با سلام به ارمغان آور راه حق خمینی زمان که درس شهامت چون علی به آموخت و با سلام به شهدای اسلام که در راه حق گذشتند و به ملکوت اعلی پیوستند. خدایا! ما را نیز راه این شهدا قرار بده و مرگ ما را نیز شهادت در راه خودت قرار بده. با سلام پدر و مادرم برادرانم و خواهرانم امیدوارم که حالتان خوب باشد و مانند کوه استوار سربلند باشید. پدر عزیزم اولین سخن خود با شما در میان می گذارم امیدوارم که اول از هر چیز از دست این پسر خودت راضی باشی چون که من حرفهای شما را گوش نکردم می خواهم اگر من شهید شدم به حال من گریه نکنی چون دشمنان تو خوشحال می شوند و راهی را می روم که جدم حسین بن علی در روز عاشورا به میدان داغ صحرای کربلا رفت راهی را می روم که پسر عموی عزیزم نصرالله رفت. می خواهم به خاطر من خرجی زیاد نکنید. می خواهم که پیش پدران شهید سربلند باشید. می خواهم که امانتی را که از خداوند گرفتید پس بدهید. پس پدر جان از دست من راضی باش و مادرم همکنون به تو رسیده ام، می خواهم راه فاطمه (ع) را در پیش گیری که فرزندان خود طوری تربیت کرد که همه آنها به راه اسلام رفتند. می خواهم تو نیز مانند مادران شهیدان سربلند باشی. می خواهم اگر گریه میکنی برای کسانی گریه کنید که مادر ندارند برای کسی گریه کنید که پدر ندارد. برای مولایم، جدم حسین گریه کن. به یاران مظلومش که شهید شدند و شما برادرانم اگر بدی از من دیدید حلالم کنید و از دست من راضی باشید و شما خواهرانم مانند زینب کبری صبور باشید. از همه و همه حلالیت بطلبید مخصوصا همسایگان و دوستان و گفتم که در راه من هیچ خرجی اضافی نکنید اگر توانستید مرا در امام زاده محمد دفن کنید. خداوند یار و نگهدارتان باد. اول بهمن ماه ۱۳۶۵
و بگویید؛ ای حسین پسرم را برای تو فرستادم این هدیه ناقابل را از ما بپذیر تا مردم بدانند شما چگونه پدر و مادری برای فرزند خود بودید.
از شما پدر و مادرم تشکر می کنم که مرا تا این حد بزرگ کردید و به راه راست فرستادید. امیدوارم که از خداوند تعالی اجر کامل بگیرد.
اگر من نتوانستم زیارت قبر آقا حسین (ع) بروم، شما حق دارید که کربلا آزاد شد بروید و از طرف من کربلا را زیارت کنید.
آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)