شهید امیر مسعود صادقی یکتا

نام: امیر مسعود (صمد)   |   نام خانوادگی: صادقی یکتا   |   نام پدر: کاظم

تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۳/۱۸   |   محل ولادت: تهران   |   سن: ۲۹

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۴/۱۰   |   شهادت: مهران – عملیات کربلای۱

مزار: تهران، بهشت زهرا(س)

 

زندگینامه شهید امیرمسعود صادقی یکتا (صمد یکتا)

امیر مسعود صادقی یکتا متولد ۱۳۳۶/۳/۱۸ در محله امیریه در خانواده­‌ای گرم و صمیمی چشم به جهان گشود. شش سال از روزگار شاد و کودکانه­‌اش نمی­گذشت که با مفهوم از دست دادن و مرگ آشنا و شاهد به خاکسپاری پدر و پس از چندی خواهر بزرگ گردید.

وی زندگی را در کنار مادری مهربان، دلسوز و دو برادر بزرگ خود ادامه داد. از علاقه­‌مندی­ها و ورزش­هایی که در دوران نوجوانی به جد پیگیری می ­نمود، می­توان به ماهیگیری، کوهنوردی و جمع ­آوری مجلات و ماهنامه طبیعت­گردی اشاره نمود.

اواخر دوره سربازی وی همزمان با وقوع انقلاب اسلامی ایران بودکه به فرمان امام خمینی (ره) پادگان را ترک و به جمع مردم انقلابی پیوست.

همسرش پوراندخت جلالیان معلم بود و همپای او مجاهدت میکرد، آن دو صاحب دو فرزند به نام های محمد حسین و زهره شدند.

او هم همچون دیگر رزمندگان غیور این سرزمین، با آغاز جنگ تحمیلی، به فرمان امام (ره) لبیک گفت و در جبهه در کنار دیگر رزمندگان تیپ ۱۰ سید الشهدا (ع) به دفاع از میهن برخاست.

در والفجر مقدماتی لشکر حضرت رسول (ص) مجروح گشت اما چندی نگذشت که به جبهه های مقاومت بازگشت.

او همچنین مدتی در لشکر ۲۷ فرمانده گردان جعفر طیار بود.

وی در طول حضور در جبهه به گردان‌های اطلاعات- عملیات پیوست و در مناطق مختلف عملیاتی غرب، شمال غرب و جنوب به فعالیت پرداخت.

شهید صمد یکتا با سمت مسئول اطلاعات – عملیات، ماموریت شناسایی منطقه عملیاتی «بمو» را انجام داد. وی از اسطوره های اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران بود که بعد از شهادت شهید محمد حسن حسنییان به درخواست حاج علی فضلی، فرماندهی گردان المهدی (عج) را در عملیات کربلای یک قبول کرد.

شهید صمد در دهم تیر ماه سال ۶۵ در حالیکه ۲۹ سال سن داشت، در عملیات کربلای یک در منطقه عملیاتی مهران به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا (س) قـطعـه :۲۶ ردیـف :۷۶ شـماره :۴۷ به خاک سپرده شد.

 

وصیتنامه شهید صمد یکتا

بسم رب شهدا

السلام علیک یا اباعبدالله

اشهد اَن لا اله الله

 اشهد انَّ محمّد رسول الله

 اشهد انّ علی ولی الله

با سلام به مولا و سرورم حضرت مهدی(عج) روحی و ارواحنا له الفدا و درود به ارواح طیبه شهدا و سلامی خالصانه به رهبرم .
عزیزان مهربانم به تک تک شما نیز سلام و درود می فرستم. امیدوارم همه شما از صابرین باشید و در راه حق و حقیقت استوار باشید. لازم است چند کلامی را بعنوان وصیت برایتان باقی بگذارم. گو اینکه وقت تنگ است و متاسفانه نمی‌توانم اندیشه‌ام را به دَست قلم بسپارم تا به روی کاغذ روان سازد.

ابتدا از همه عزیزانم که برایم متحمّل زحمت شده‌اند وجود فرد بداخلاقی چون این حقیر را تحمل کرده‌اند عذرخواهی می‌کنم و طلب عفو و بخشش دارم مخصوصاً از همسرم، مادر و پدرش که حقیقتاً پدر و مادر خودم هستند. نمی‌دانم چطور عنوان سازم و بیان کنم امّا خدا می داند که این دو نفر انسانهای شریفی هستند و من اخلاق، گذشت، فداکاری آنها را دیدم و در مقابل این همه محبت و انسانیت چیزی ندارم جز اینکه بگویم اجرتان با سیدالشهداء(ع) امّا خواهش می کنم همانطور که در طول این مدت کوتاه استقامت شما را در برابر سختی ها دیدم باز هم در برابر شدائد در راه اسلام استقامت کنید و دست از اسلام و امام بر ندارید و بدانید اسلام برای همه چیز ملاک و معیار خودش را دارد و باید با اسلام همه چیز را محک زد و امّا تو همسرم خیلی چیزها در ذهنم دارم که باید برایت بگویم و تا آنجا که خدا یاری دهد می گویم. اوّل شکر است بارها با زبان ناقص از تو تشکر کردم امّا می‌دانم کم است تو دوست و همراه خوبی بودی و هستی زحمت های زیادی کشیدی گو اینکه طرز تفکر ما قدری با هم فرق داشت و سلیقه‌ها مختلف بود و بالطبع با بداخلاقی من بعضی اوقات تلخ‌کامی بوجود می‌آمد. امّا من نشانه‌های خوبی دیدم در بعضی مواقع پشت گرم شدم و در میان چهره‌ات خلوص و صفا را دیدم و پاکی و مهربانیتت مرا مجذوب ساخت هیچکس نمی‌تواند درک کند که یک زن در مقابل سختی‌ها اینقدر استوار باشد.

امیدوارم همه زنانیکه خود را سربازه حضرت فاطمه(س) می‌دانند قدری فکر بکنند و راه را دُرست انتخاب کنند. زن لباس مرد است اگر لباس دُرست باشد مرد شخصیت وقار می‌یابد گامهایش محکم و استوار می شود و می تواند صعود کند. بله باید گفت از دامن زنها مردان بزرگ پیدا می شوند روی سخن من اینجاست بیائید و ببینید که یک زن مسلمان چگونه است. چگونه دوری و فراق را تحمل می کند. چگونه تحمل فشار های مختلف را تورا بخدا انسان شوید دست از آزار دادن مسلمانها بردارید زیبایی در بی بند و باری و مقید نبودن به اسلام نیست چقدر فرق بین شما و یک زن مسلمان است زن مسلمان واقعی همه چیز را که ادای تکلیف می بیند و می اندیشد (به آن) و چگونه باید مسئولیت ساختن (زیربنای جامعه) را که به عهده او گذاشته‌اند دُرست انجام دهد.
امّا چند تذکر دارم که بیان می کنم:

  1. از تو خواهش می کنم (و از همه خواهش می‌کنم) به اسلام بیاندیشید و دقیقاً آنچه که تکلیف است عمل کنید حجابت را محکم تر از آنچه که هست محکم تر کن. قرآن خواندن و دعا را فراموش نکن. در رأس همه امور توسل به ائمه و حضرت زهرا(س) را فراموش نکن خودت میدانی چقدر به این خانم ارادت دارم تولدش را جشن بگیر و در ازایش سوگوار باش و تا آنجا که می‌توانی مثل او باش فرزندانم را عاشق این خانم بار بیاور از تو می خواهم در ارتباط با حجاب و سایر مسائلی که دقیقاً به آن حساس بودم برای بچه ها را رعایت کنی.
  2. در زندگی خوبی ها را بزرگ تر کن و بدی ها را نیز فراموش کن دریا دل باش دریا آلودگی ها را در خود نگه می دارد و به سینه امواج می سپارد و از بین می برد و باز هر کس می بیند می گوید دریا زیباست. تو نیز مثل دریا باش جزاء همه را خدا می دهد. غیر از خلوص چیز دیگری نمی توان داشت مخلص باش و در هیچ امری لجاجت نکن.
  3. سعی کن خودت ملاک نباشی و آنچه را که می گوئی دُرست نپندار. همه چیز را با حرف‌های امام که این اسلام است محک بزن تأمل کن و ببینی که آیا واقعاً تو مقلد خوبی هستی. دقیقاً نمی توانی همه چیز را با او حل کنی امیدوارم موفق باشی.

در ارتباط با حسین و زهره آنچه را که می خواهم این است که محیط پرورششان را طوری انتخاب کنی که دور از هر آلودگی باشد تا آنجا که قدرت داری سعی کن مسلمان تابع حسینی(ع) باشند. سعی کن هر جا که بویی از اسلام نیست و هر کس که با اسلام و شهدا و انقلاب کاری ندارد برخوردی نداشته باشند. وقت تنگ است و باید حرکت کنم.

به هر دو برادرم: امیدوارم شما هم مرا ببخشید. زنده بودنم برای شما اثری نداشت امیدوارم قطره قطره (خونم) برای شما کارساز باشد، امیدوارم با امام و انقلاب آشتی باشید. امیدوارم شما هم عاشق اسلام شوید خدا را در نظر بگیرید ایران بدون اسلام و خدا و عشق و اطاعت به هر دوی این ها ایران نمی شود. من شما را دوست دارم. ولی در انتخاب راه دو راه را نمی شود انتخاب کرد.
به خدا قسم آنگاه که بیائید شما هم عاشق می شوید در اینجا برادر ها با هم هستند و پدر و پسر باهم هستند امّا من تنها بودم خویشی نداشتم گو اینکه همه سپاهی و بسیجی برادرانم بودند امّا شما نبودید و من تنها بودم.
برادرم، از صدر تاریخ تا امروز معیار ما امام است معیار ما اسلام است قبول کن همه ما نمی‌توانیم به تنهائی از اسلام بهره جوئیم مجبوریم به امام و امثال امام متوسل شویم البته در شرایط فعلی فقط امام چون تنها ناجی اوست.
او یقین وصل به آقا امام زمان(عج) است. حرف دُرست را شهدا می‌زنند و همه حق با آنهاست آنهائی که در راه حسین جانبازی می کنند. چگونه به خود حق حرف زدن را می دهند . خدا هر روز حجت را بر ما تمام می‌کند،  نکند که وقت بگذرد دیگر دیر باشد. به آنهایی که خیانت می کنند و خون شهدا را ملعبه دست خود قرار می‌دهند و نردبان ترقی خود می‌سازند فکر نکن خدا جواب شان را می دهد خدا انتقام این خون‌ها را می گیرد. انسان فقط باید به تکلیف عمل کند و کسی که به تکلیف عمل کرد او را هدایت می‌کند و کمکش می‌کند.

مادرم صبور باش و بی تابی مکن. به حضرت زینب(س) فکر کن که چقدر سختی کشید هر که مرد اَست و با امام بیعت کرد باید تا آخر بایستد مهر حسین(ع) را از دامان تو گرفتم یادت می آید که همیشه برای حضرت ابوالفضل (ع) شعر میخواندی آری مادر دامن پاک تو مرا عاشق ساخت و وجود مقدس امام چشمانم را باز کرد.

به مادرانی فکر کن که هر کدام ۲ یا ۳ پسر شهید داده‌اند ما کاری نمی‌کنیم راضی به رضای خداوند باش دوستت دارم من ملتمس دعای تو هستم.

ای خالق مهربانم که همیشه مرا در چتر حمایتت قرارداده‌ای مرگم را در شهادتم قرار بده ای پاک بی همتا میدانم لیاقت دیدن تو را ندارم می‌دانم در مقابل همه خوبی هایی است نه عمل صالحی دارم و نه عبادت خالصانه‌ای. حتی در مقابل عظمت تو دادن خون و جانم که آنهم باز متعلق به خودت می باشد کار مهمّی نیست. پس ای خدا تو را به جان حضرت زهرا(س) و گریه های شبانه حضرت سجاد(ع) با من از لطف و کرمت برخورد کن و خونم را قبول. ای محبوب من این خون ناقابل در راه تو هیچ ارزشی ندارد امّا خدایا به خون پاک حسینت قسمت میدهم عمر امام ما را تا ظهور حضرت مهدی(عج)
خدایا به مردم ما قدرت مقاومت و شعور تمیز دیداری مسائل را از یکدیگر عنایت فرما خدایا ترا به خون شهدای صالحت قسمت می دهم دست لطف و بخشت را از سر ملت ما بر ندار. خدایا آنان که استقرارند ثابت قدم شان به گردان و آنان که ای در راه تو ندارند هدایتشان فرما. خدایا به مسئولیتمان قدرت فکر، برنامه‌ریزی. بکارگیری همه توانها را اعطا فرما. خدایا آنان که در راه تو قدم بر می دارند آنی به خودشان واگذار نکن. خدایا از تو می خواهم که پسرم را فدایی راه خودت قرار دهی و دخترم را تربیت کننده فدایان راه خودت.

والسلام

مطالب مرتبط

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

One Comment

  1. ۳ بهمن ۱۴۰۱ at ۲:۵۹ ق٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    خدا روح حاج صمد رو شاد کنه .عاشق وارسته ای بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search