ذبیح الله در روستای رودباری از توابع نهاوند به دنیا آمده بود.
تا پنجم ابتدایی بیشتر نتوانسته بود درس بخواند، اما اهل مطالعه بود.
در روستا؛ بچه ها هر وقت او را می دیدند، سرش توی کتاب بود. از کتاب خواندن خسته نمی شد.
تمام کتاب های کتابخانهی مسجد را خوانده بود ولی باز هم سیر نمی شد؛ به دو نفر از اقوامش که در قم طلبه بودند، نامه می نوشت و از آنها می خواست برایش کتاب بفرستند.
هر وقت سرگرم انجام کاری بود، زیر لب زمزمه می کرد:
خط من خط حسینی، رهبرم باشد خمینی
پس چه بهتر با حسین و تیر و با خنجر بمیرم
دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت
جرعه ای نوشم ز دست ساقی کوثر بمیرم
این دو بیت شعر را خیلی دوست داشت… روز عاشورا و تاسوعا ذبیح الله جزو نوحه خوان های محله بود.
خودش هم دستی بر شاعری داشت و گاهی شعر می سرود. اشعاری با حال و هوای جنگ، از او به یادگار مانده است.
شادی روحش صلوات
۳ Comments
۱۰ فروردین ۱۳۹۹ at ۳:۳۲ ب٫ظ
بهروزی
این امر نشاندهنده این است که شهیدان والامقام تنها اهل شور نبودند و بلکه اهل شعور و بالابردن شعور و درک و معرفت خود نیز بودند و راهی را که برگزیدند با علم و یقین انتخاب کرده بودند نه از سر احساسات و شور جوانی
۱۰ فروردین ۱۳۹۹ at ۳:۳۰ ب٫ظ
ناشناس
افسوس کاش حداقل در این زمینه از شهید الگو میگرفتیم
۱۰ فروردین ۱۳۹۹ at ۳:۲۹ ب٫ظ
رضازاده
شهدا در همه عرصه ها حجت رو بر ما تموم کردن