نام : جعفر
نام خانوادگی : محمدی
نام مادر : فاطمه
نام پدر : جواد
تاریخ تولد : ۱۳۳۷/۹/۱
محل تولد : ملایر
وضعیت تاهل : متاهل
میزان تحصیلات : –
سن : ۲۹ سال
تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۳
محل شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای۸
مسئولیت شهید : مسئول طرح و عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام
یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام
مزار: کرج، امامزاده محمد
زندگینامه
«جعفر محمدی» در اول آذر ۱۳۳۷ در روستای میشن از توابع شهرستان ملایر متولد شد.
پدرش کارگری ساده بود. جعفر تا ۶ سالگی در زادگاهش به سر برد. و سپس در ۶ سالگی به همراه پدر، راهی تهران شد. شوهر خالهاش – که معلم بود – به هوش و استعداد سرشار جعفر پی برد و از پدرش خواست که پیش او بماند و به تحصیل بپردازد. جعفر دوره ابتدایی را با موفقیت و نمرههای عالی پشتسر گذاشت و برای ادامه تحصیل، وارد دبیرستان شد. دوره متوسطه را نیز با موفقیت سپری و مدرک دیپلم را دریافت کرد. پس از آن، دفترچه آماده به خدمت گرفته و به سربازی اعزام شد و به عنوان سپاه دانش، در روستاها به خدمت پرداخت؛ درهمین دوره انقلاب اسلامی شروع شد. از آنجا که او با آموزهها و تربیت دینی رشد یافته بود، به دنبال فرمان حضرت امام خمینی(س) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، از سربازی گریخت و مدتی به شهرستان ملایر رفت و در آنجا به فعالیتهای انقلابی مشغول شد در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی، فعالانه شرکت جست.
جعفر بعد از برگشت از ملایر، در کرج فعالیتهایش را ادامه داد. اعلامیهها و عکسهای حضرت امام(ره) را در کرج، میان دوستان و آشنایان توزیع کرد. در راهپیماییها، همدوش و همراه مردم مسلمان، حضوری فعال داشت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، از هیچ کوششی دریغ نکرد. پس از پیروزی انقلاب پرشکوه اسلامی، با شور انقلابی و برای حفظ آرمانهای انقلاب، در صحنههای مختلف به خدمت پرداخت. مدتی در “کمیته انقلاب اسلامی” فعالیت کرد.
در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران کرج درآمد و پس از گذراندن آموزش عمومی پاسداری در پادگان امام حسین(ع) تهران، در مدارس به آموزش نیروهای بسیجی و دانشآموزی پرداخت. با شروع غائله کردستان، در ۲ شهریور ۱۳۵۹ به همراه گروهی از نیروهای پاسدار و بسیجی به فرماندهی شهید یدالله کلهر به کردستان اعزام شد و در مقابله با گروهک های ضد انقلاب نقش بسزایی داشت.
در همان سال، یعنی سال ۱۳۵۹ زندگی مشترک خود را با خانم مولود خدابنده لو آغازکرد که ثمره ازدواجش دو فرزند به نام های محمد و مهدیه بود.
در نیمه دوم ۱۳۵۹ مسئول آموزش نظامی بسیج بود و در اردیبهشت ۱۳۶۰ به شهر گیلانغرب در کرمانشاه اعزام شد و به مدت چهار ماه فرماندهی نیروهای کرج را در جبهه «تپه کرجیها» برعهده داشت.
در۱۱شهریور ۱۳۶۰ در عملیات شهیدان رجایی و باهنر در منطقه سرپل ذهاب به عنوان جانشین گردان حضور داشت و در این عملیات از ناحیه کتف به شدت مجروح شد، طوری که توان ایستادن نداشت، اما حاضر به ترک جبهه نبود. پس از بهبودی نسبی، در سال ۱۳۶۱ به فرماندهی سپاه پاسداران شهر هشتگرد منصوب شد.
در عملیات والفجر مقدماتی، فرماندهی گردان یاسر از تیپ سلمان فارسی لشکر۲۷محمدرسول الله(ص) را بر عهده داشت. در این عملیات نیز از ناحیه شکم به سختی مجروح شد.
در سال ۱۳۶۲ به مدت چند ماه فرماندهی سپاه پاسداران شهریار را عهده دار بود و پس از آن مجددا به عنوان فرمانده سپاه شهر هشتگرد معرفی شد. در زمستان همان سال در مانور آزادی قدس در کرج، فرماندهی محور را برعهده داشت. در عملیات خیبر به عنوان مسئول واحد عملیات تیپ حبیب بن مظاهر انتخاب شد. در این عملیات از ناحیه گوش دچار آسیب شد.
در سال ۱۳۶۳ به عنوان فرمانده گردان حضرت علیاکبر(ع) در تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) انتخاب شد و آماده انجام عملیات بدر بود، اما تیپ وارد عمل نشد. در عملیات عاشورای ۳، والفجر ۸، سیدالشهدا و کربلای۱ به عنوان مسئول محور لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) حضور فعال داشت.
در سال ۱۳۶۵ به عنوان مسئول اطلاعات سپاه کرج منصوب شد و پس از شهادت سردار «سید حسین میررضی» در عملیات تکمیلی کربلای۵، مسئولیت طرح و عملیات لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) به وی واگذار شد.
در عملیات ها چند بار به درجه رفیع جانبازی نائل شد، با این حال هرگز جبهه را ترک نکرد جعفر محمدی فردی فروتن، صبور و شکیبا بود. کم حرف می زد و زیاد مطالعه می کرد. خود را به زحمت و سختی می انداخت تا نیروهای تحت امرش در آسایش باشند.
و سرانجام حین عملیات کربلای ۸ در۲۴ فروردین ۱۳۶۶، در قرارگاه تاکتیکی سردار شهید کلهر (در منطقه پنج ضلعی شلمچه) در حال وضو گرفتن بود که با فرود چند گلوله توپ، ترکشی به فرق سرش اصابت کرد و همچون مولایش حضرت علی بن ابیطالب(ع) با فرق شکافته و خونین به دیدار حق شتافت. وی پس از تشییع با شکوه، در قطعه سرداران امامزاده محمد کرج آرام گرفت.
وصیتنامه
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ. إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ. وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ. وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ. الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ. أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
سوره بقره آیات (۱۵۲ تا ۱۵۷)
با حمد و ثنای بیکران خدای بزرگ آن که به جهان هستی بخشید و بر ما نیز منتها نهاد. پس از نعمتها و رحمتهای فراوان، وجود پر برکت حضرت خاتم الانبیا محمد(صل الله علیه وآله) را پیامبر قرار داد تا روشنگر راه ما در این جهان باشد و نیز قرآن را کتاب قانون و احکام ما قرار داد و ائمه معصومین را ادامه دهندگان حضرت محمد(صل الله علیه و آله) و امام و راهنمای مسلمین قرار داد.
آغاز میکنم سخن خود را با نام خدایی که بر من حقیر منت نهاد و در این گوشه دنیا به جهانم آورد و در این زمان هستیام داد، امام عزیز خمینی بزرگ را رهنما و قائد و امام قرار داد.
آیات بالا تمام آنچه را که من قصد گفتن آن را دارم با تمام نقص عقلی که دارم بیان میکند و این معنا را نیز من از آیات فوق گرفتهام. امید است خداوند متعال ما را از بندگانی قرار دهد که مورد الطافش باشیم.
اما آنچه با بازماندگان در دل دارم؛
حقیر گناهکار با تمام وجود راه خود را آگاهانه انتخاب نمودم و هیچگونه ترس و خوف و تحمیلی در این انتخاب نبوده است. با اعتقاد کامل به غیب، راه خود را پیدا نموده و از خدا میخواهم پس از هدایت، قلب مرا نلغزاند و ایمان مرا در مقابل لغزشهای نفس، قوی گرداند.
امید است خداوند، همه ی در راه ماندگان (فکری) را هدایت فرماید و اسلام را بر تمام مذاهب و مکاتب، پیروز گرداند.
تذکر میدهم؛ من قابل سفارش دادن به دیگران نیستم، اما اعتقادم این است که این انقلاب اسلامی و این پدیدهای که امام در این قرن پدید آوردند و رهبری کننده آن بودهاند با پشتیبانی خدا آغاز گردیده و پشتیبان اول و آخر خداست و ما نیز وسیلههایی هستیم که در این گذر، امتحان خود را پس میدهیم.
اگر مخالف جریان حرکت کنیم حتماً غرق خواهیم شد و اگر موافق باشیم به سر منزل مقصود خواهیم رسید.
آنها که باید پایبند به اسلام و امام باشند نشان دادند و میدهند که مال و … سهل است در راه انقلاب و اسلام خون میدهند و چگونه شکست در این راه معنا پیدا خواهد کرد. البته شکست ظاهری در مقاطعی پیش آید این هم به دید بیدلان و کور فهمان شکست است. در راه خدا شکست وجود ندارد.
اصلاً همه ما تکلیف داریم و باید به تکلیف عمل کنیم. اگر پیروز شدیم البته خوشایند است. غیر از آن هم رضای خدا در نظر است، لذا هرگاه ما قصد و نیتی خالص برای ادای تکلیف داشته باشیم، یاس و ناامیدی هرگز وجود نخواهد داشت.
اما دعای همه رزمندگان در درگاه خدا: سلام و طول عمر امام عزیز و پیروزی رزمندگان است و خداحافظ امام است. حال دشمنان اسلام فکر دیگری کنند، اراده خدا خلل ناپذیر است.
امید است مردم دنیا مخصوصاً حوزه خلیج فارس و همسایگان جمهوری اسلامی قبل از آن که دیر شود به خود آیند و دولتها قبل از آن که قدرت اسلام آنها را از خواب بیدار نماید به عقل بیاورد، خود فکر شرف و آزادگی ملت مسلمان خود را بکنند. انشاءالله.
خون شهدا تضمین کننده پیروزی جنگ تحمیلی است. تا پیروزی نهایی زمانی نمانده و این واقعاً ملموس است.
به امید پیروزی اسلام و طول عمر امام عزیز خمینی بت شکن.
والسلام علیکم والرحمه الله و برکاته
نمایه محتوا : باز تولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
۲ Comments
۳ شهریور ۱۴۰۱ at ۱۲:۰۱ ب٫ظ
ناشناس
اسم مادرش ،فاطمه است
۲۲ بهمن ۱۴۰۰ at ۹:۰۷ ب٫ظ
محمد
روزی خواهد که من بالاخره تو را میبینم ، و این دلتنگی پایان می یابد . اگر عکس نبود نمی شناختمت ، هیچ چیز از تو بیاد ندارم . مینویسم برای تو شاید بدستت برسد . دوستت دارم