شهید حسین کثیری

نام : حسین

نام خانوادگی : کثیری

نام مادر :

نام پدر : محمد

تاریخ تولد : ۱۳۴۳

محل تولد : تهران

وضعیت تاهل : –

میزان تحصیلات :

سن : ۱۹ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۶

محل شهادت : جزیره مجنون

عملیات: پدافندی خیبر

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار : تهران،بهشت زهرا (س)،قطعه ۲۷ ردیف ۱۲ شماره ۳

خاطره

خاطراتی از شهید حسین کثیری:

 

  • مادر شهید:

حسین فرزندی سر به زیر بود.

او در دو عملیات شرکت کرده بود. گفتم: حالا دیگر نوبت پدرت است که برود، ولی حسین در جواب گفت: «من تا شهید نشوم باید بروم».

دو بار از سپاه اعزام شد. بعد از اعزام دوم از ناحیه آرنج، دست و فک و صورت مجروح شد و یک سال در بیمارستان بستری بود و بعد از کمی بهبودی دوباره به جهبه اعزام شد.

***

روزی حسین همه دوستانش را برای خواندن دعای کمیل به منزل‌مان دعوت کرده بود و از من خواست تا برای آنها شام تهیه کنم. من برای آنها قورمه سبزی درست کردم. همه دوستانش آمدند و اتاقی که در طبقه بالا داشتیم پُر شد، به حسین گفتم که وقتی مهمان دعوت می‌کنی خودت باید پایین اتاق بنشینی، او در جواب گفت: اینها همه صاحب خانه هستند.

یک قابلمه برنجی که درست کرده بودم، مانند غذای امام حسین(ع) برکت پیدا کرد و به همه آن جمعیت رسید.

 

 

  • خواهر شهید:

حسین یک بار مجروح شده و در بیمارستان بستری بود. در سوم خرداد به اندازه‌ای ملاقات کننده داشت که به حیاط بیمارستان آمده بودیم و همه در آنجا بودند، به محض اینکه خبر آزادسازی خرمشهر از بلندگوهای بیمارستان پخش شد، حسین شروع به گریه کردن کرد.

پرسیدیم حسین چی شده؟!

جواب داد: شما نمی‌دانید الان در خرمشهر چه خبر است.

***

یک بار حسین از ناحیه سر و آرنج ترکش خورده و مجروح شده بود. دوستانش بعد از حدود بیست روز به ما اطلاع دادند. زمانی که حسین را با آن اوضاع دیدیم، شروع به گریه کردیم. تنها کسی که گریه نکرد مادرم بود.

حسین به مادرم گفت: «مادر تو مرا خوشحال کردی که گریه نکردی».

شهدا راه خوبی را انتخاب کردند و رفتند و خدا کند که ما را شفاعت کنند و بچه‌های ما از این شهدا الگو بگیرند.

 

نمایه محتوا : آرشیو سایت گردان حضرت علی اکبر(ع)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search