شهید حشمت الله اکبریان

شهید حشمت الله اکبریان

نام: حشمت الله

نام خانوادگی: اکبریان

نام پدر: حفظ الله

ولادت: ۳ شهریور ۱۳۴۰

محل تولد: کرج

سن: ۲۵ سال

شهادت: ۲۳ دی ۱۳۶۵

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۵

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار:  ساوجبلاغ – هیو

سایر اطلاعات: برادر ایشان ابراهیم اکبریان نیز به شهادت رسیده است.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

زندگینامه شهید حشمت الله اکبریان

شهید حشمت الله اکبریان در سال ۱۳۴۰ در حصارک کرج و در یک خانواده مومن و مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خویش را در آغوش گرم و پر مهر و محبت مادری زحمتکش و دلسوز سپری نمود تا این که به سن ۷ سالگی رسید و برای این که دانش علم و کسب را بیاموزد، وارد مدرسه شد.

دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را یکی پس از دیگری با موفقیت کامل در همان محل سکونت خود یعنی حصارک کرج به پایان رساند و موفق به اخذ مدرک دیپلم اقتصاد گردید و به عنوان عضو رسمی مربی امور تربیتی در حصارک کرج مشغول به کار شد.

او در زمان اوج گیری انقلاب در تظاهرات های ضد رژیم شاهنشاهی و راهپیمایی های میلیونی بر علیه رژیم طاغوت فعالیت می کرد، سپس در سال ۱۳۶۴ تصمیم به ازدواج گرفت.

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج و انجمن محل شروع به فعالیت نمود و از هیچ کمکی نسبت به جبهه و جنگ دریغ نمی کرد.

پس از شروع جنگ تحمیلی از سال ۵۹ در جبهه ها حضور یافت تا این که سرانجام در تاریخ ۶۵/۱۰/۲۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه بدن به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

وصیتنامه شهید حشمت الله اکبریان

فرازی از وصیتنامه

شهید حشمت الله اکبریان در وصیتنامه کوتاه خود پس از ذکر نام پروردگار و طلب عفو از خالق هستی، چنین می نویسد:
مادر عزیزم سلام عرض می کنم امیدوارم پس از شهادت پسرت هیچ ناراحت نباشی فقط صبر کن که انشاءالله پیروزی با ماست

ضمن حلالیت از شما تشکر می کنم که این بنده حقیر را پروردی و برای دفاع از اسلام عزیز فرستادی،

از کلیه برادران و خواهران و اقوام حلالیت طلبیده و همه را سفارش به پشتیبانی صد در صد از امام و روحانیت و سفارش به اخلاق نیک و رفتار خوب، پرورش فرزندان صالح می نمایم.

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

خاطره شهید حشمت الله اکبریان

  • دکتر جواد چپردار

دکتر جواد چپردار

آقا حشمت از بچه های پایگاه ابوذر غفاری حصارک کرج بود. او از مدیران و مربیان پرورشی آموزش و پرورش و همچنین یک فوتبالیست حرفه ای با اخلاق فوق العاده جذاب و چهره ی نورانی بود طوری که در بسیج، معلم و راهنمای بچه ها بود. به درس خواندن بچه های بسیج خیلی اهمیت میداد و از آنجا که من در دوران تحصیل، دانش آموز ممتازی بودم، به من علاقه ی زیادی داشت، یادم هست همیشه می گفت: بسیجی باید باسواد و متخصص باشد. اگر ما شهید شدیم، دوست دارم شما با اهتمام بیشتری درس بخوانید و حتما دانشگاه را تا آخرین مدارج طی کنید.

  • دکتر جواد چپردار

شهید حشمت اکبریان با خیلی از بچه های پایگاه، در عملیات های متعددی حضور داشت. در مقاطعی، او و ۵ برادرش، همزمان در جبهه بودند.

سردار نصرت اله اکبریان از امیران ارتش،فرهاد اکبریان از مدیران آموزش و پرورش، فخرالله از سربازان گمنام، محمد اکبریان از پیشکسوتان سپاه و ابراهیم اکبریان از رزمندگان گردان عمار و دومین شهید خانواده اکبریان هستند.

مادر بزرگوار شهیدان اکبریان که فرزندان رزمنده و دلاورش را به تنهایی بزرگ کرد و برایشان هم پدر بوده و هم مادر، بی تردید از اسوه های صبر و استقامت است و مصداق امروزین حضرت زینب (س).

  • محمد اکبریان

هر چه به مادرم می گفتیم: شما به دلیل کهولت سن، توانایی انجام کارهایتان را ندارید، بگذارید شبها پیشتان بمانیم، یا شما به خانه مان بیایید…

می گفت: من تنها نیستم! هنگام حرکت، فرزندان شهیدم را صدا می زنم تا دستانم را بگیرند و مشایعتم کنند. حشمت از یک طرف و ابراهیم طرف دیگر، دستانم را می گیرند و ….

  • دکتر جواد چپردار

وقتی کارت دعوت عروسی آقا حشمت بین بچه های پایگاه دست به دست می شد، خیلی خوشحال بودیم، چون دوجانبه دعوت شده بودیم! داماد؛ دوست و مربی مان آقا حشمت بود و عروس؛ همشیره آقا محمدرضا کمال زارع.

حشمت و محمدرضا دو دوست صمیمی بودند که تمام سال های نوجوانی و جوانی شان را با هم گذرانده بودند و حالا قرار بود این دو رفیق شفیق، با هم فامیل شوند.

مراسم عروسی حشمت الله که برگزار شد، اندکی بعد، محمدرضا هم داماد شد.

چیزی از جشن عروسی آن دو نمی گذشت که عملیات کربلای پنج در شلمچه آغاز شد. محمدرضا تنها چند روزی از مراسم عروسی اش گذشته بود و حشمت الله هم کمی بیشتر، اما این دو پرستوی عاشق که تاب ماندن نداشتند، مهیای رفتن شدند. هر دو، رخت دامادی از تن به در کرده و رخت رزم پوشیدند. خود را به جبهه رساندند و در دیماه ۱۳۶۵، بال به بال یکدیگر، پرواز کردند…

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search