شهید حشمت الله یوسفی

نام : حشمت الله

نام خانوادگی : یوسفی ایل ذوله

نام مادر :

نام پدر : قربت الله

تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۴۸

محل تولد : کنگاور – روستای دشتیان

وضعیت تاهل :

میزان تحصیلات :

سن اعزام :

سن : ۱۷ سال

تاریخ شهادت : ۳ بهمن ۱۳۶۵

محل شهادت : شلمچه – شلحه صالحیه

عملیات : مرحله سوم کربلای ۵

گردان : گردان علی اکبر

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا – گردان علی اکبر

مسئولیت شهید :

مزار:

زندگینامه

شهید حشمت الله یوسفی در سال ۱۳۴۸ در روستای دشتیان شهرستان کنگاور به دنیا آمد. چون در محیط زندگی امکان تحصیلات نبود دور از پدر و مادر دوران ابتدایی را از آنجا آغاز کرد و چون دارای ذوق و استعداد وافر بود در مدت چهارسال گذراند و بعد از پیروزی انقلاب در کنگاور ادامه تحصیل داد.

او همواره در زمینه های مختلف موفق و در ورزش و فعالیت های هنری به کسب امتیازات مقام هایی دست یافته در دوره دبیرستان در رشته ریاضی درس می خواند اوقات فراغتش فعالیت در انجمن انجمن های اسلامی می گذشت و بیشتر شبها در پایگاههای مقاومت پاسداری می داد.

وی در سال ۱۳۶۴ به مدت شش ماه در جزایر مجنون بود و در سال ۱۳۶۵ دانش آموز سال چهارم متوسطه بود و مسئولیت انجمن اسلامی دبیرستان امام خمینی (ره) را به عهده داشت. با اینکه تازه چند هفته بود که از جبهه برگشته بود بعد از چند روز که در شهر ماند دوباره همراه دیگر یاران و همکلاسانش شهید ایرج خزایی، فرمان یوسفی، منصور یوسفی و اکبر فریدونی عازم جبهه شدند و با امید شرکت فعال در عملیات به لشکر سید الشهداء پیوستند.

در مرحله ی دوم عملیات کربلای پنج برادران اکبر فریدونی، فرمان یوسفی، شهاب خالصی، منصور یوسفی شهید شدند و حشمت الله یوسفی زخمی شداما جسم خستگی ناپذیر و روح ملکوتیش نتواست آرام بگیرد. این بود که بیمارستان را فوراً ترک و دوباره به گردان حضرت علی اکبر رفت و برای بار سوم در عملیات شرکت نمود و در حالی که با آرپی‌جی پیوسته به میان سپاه کفرمی رفت ظهر جمعه سوم بهمن ۱۳۶۵ بر روی خاکریز دشمن مظلومانه مورد اصابت تیر و ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به لقاء الله پیوست.

او تربیت خود را مدیون مادربزرگش بود؛ زنی مومنه که عاشقانه به نوه‌اش توجه می‌کرد.
حسین در عین بازیگوشی، کودکی با سخاوت و خونگرم بود. همچنین علاقه زیادی به مطالعه داشت و آثار شهید استاد مطهری، امام (ره) و شهید دکتر بهشتی از جمله کتاب‌های کتابخانه شخصی‌اش بود. وی همچنین به ورزش هم علاقه نشان داشت و در باشگاه‌ به تمرین کشتی می‌پرداخت.
او با آغاز مبارزات مردم انقلابی، به همراه دوستان خود با پخش مخفیانه اعلامیه‌های امام و حضور در راهپیمایی‌های ضد طاغوتی، در این انقلاب مشارکت فعال داشت. وی در روز ۲۲ بهمن سال۱۳۵۷ از اولین کسانی بود که با تصرف پادگان تسلیحاتی خیابان پیروزی، به مردم کمک کرد.
نیمه خرداد ۱۳۵۹ در ۱۸ سالگی به عضویت سپاه درآمد و دوره آموزش نظامی را در گردان هفت سپاه در پادگان امام حسین (ع) گذراند و بعد از آن هم در خدمت این گردان بود.
با شروع جنگ تحمیلی وی به همراه گردان هفت به غرب کشور عزیمت کرد و در منطقه سر پل ذهاب در عملیات بازی دراز شرکت داشت.
بعد از این عملیات، حراست مجلس شورای اسلامی به گردان مذکور محول شد و حاج حسین اسکندرلو به عنوان مسئول گروهان۳ در آنجا انجام وظیفه کرد. او افتخار این را داشت که مدتی را هم در بیت امام به عنوان محافظ خدمت نماید. سپس دوباره به سر پل ذهاب اعزام شد و در آنجا به عنوان مسئول بسیج سپاه غرب کشور انتخاب گردید. آنگاه وارد لشکر ۲۷ محمد رسول (ص) شده و مسئولیت یکی از گردانها را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۶۲، در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان فرمانده گردان سلمان شرکت کرد و در عملیات والفجر۱ این مسئولیت را همچنان بر عهده داشت.
در عملیات والفجر۴، در منطقه غرب کشور از ناحیه پا مجروح شده و به پشت جبهه انتقال یافت، اما بعد از بهبودی نسبی دوباره به منطقه برگشت. او این بار در گردان زهیر تیپ سیدالشهداء مسئولیت پذیرفت و در عملیات پیروزمند خیبر شرکت نمود. در این عملیات، رزمندگان اسلام در گردان زهیر باعث خلق حماسه‌ها و رشادت‌های بزرگی بودند که شهید اسکندرلو در راس آن ها قرار داشت. آنگاه وی قبل از عملیات بزرگ والفجر۸ به عنوان فرمانده گردان حضرت علی اصغر علیه السلام در عملیات ایذایی که در جزیره ام الرصاص انجام گرفت حضور پیدا کرد و بلافاصله راهی فاو شد.
حاج حسین اسکندرلو با لیاقت و شایستگی‌هایی که داشت، توانست به خوبی در عرض مدت کوتاهی نیروهای خستۀ گردان را به لحاظ روحی شارژ و ترمیم نماید. بعد از عملیات آزادسازی فاو و پیروزی بزرگ در این منطقه، دوباره گردان زهیر را تحویل گرفته و جهت انجام عملیات سیدالشهدا علیه السلام آماده کرد.
وی در در ضمن عملیاتهایی که شرکت نمود، سه بار دچار مجروحیت شد.
آمادگی جسمانی و شادابی شهید اسکندرلو در کنار نبوغ فکری و قدرت تصمیم خوبش، نیز شجاعت و روحیه شهادت طلبی وی، از ایشان فرمانده‌ای لایق و شایسته ساخته بود.
سردار اسکندرلو نه ماه قبل از شهادت به آرزوی خود که تشرف به خانه خدا بود نائل گردید.
وی سرانجام در روز دوازدهم اردیبهشت ۱۳۶۵ ضمن عملیات سیدالشهدا در فکه به فیض شهادت رسیده و پیکر مطهرش بعد از ۴۵ روز که در منطقه ماند، سرانجام در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

وصیتنامه

به نام خدا که امیدم اوست با قلبم و ذره ذره وجودم با تمام سلولهایم احساسش می کنم اما بیانش نتوانم کرد خدایا تو شاهد باش که من هدفی جز راهی که تو خودت توسط پیامبر اکرم ( ص ) و امامان معصومت به من نشان داده ای ندارم عشقی جز شهادت در راه تو ندارم و امیدم به توست و به غیر از تو پناهی ندارم .

خدایا به من دانشی ده که تو را بهترین درک درک کنم حافظه ای ده که تو را دائم در ذهن گیرم و به من بینایی ده که تو را همیشه ببینم و باز احساسی ده که تو را حس کنم… خداوندا ترا به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن و مرا در صف شهدا قرار بده…

ای مردم امام حاضر خود را بشناسید و شما را به خدا قسم می دهم که از راه امام خارج نشوید… و با اطاعت از فرمان او رسالت خود را انجام دهید…

شهیدان پرچم اسلام را تا آخرین لحظه شهادت بالای دست ها نگه داشته اند .

ای برادران مبادا امام را تنها بگذارید چون تنها گذاشتن امام برخلاف رضای خداست. کسانی که مسئولیت می پذیرند اول اسلام را بشناسند و بعد مجری دستورات اسلام شوند. استادان و معلمان عزیزم از شما کمال تشکر را دارم و از شما عاجزانه تقاضا دارم که مرا حلال کنید و بدانید با ریخته شدن خون هر شاگرد مسئولیت شما بیشتر می شود…

خاطرات

خاطراتی از شهید حشمت الله یوسفی

  • محمدباقر گشانی (همرزم شهید):

در مرحله دوم عملیات کربلای ۵؛ حقیر کمک آرپی‌جی شهید بزرگوار حشمت الله یوسفی بودم.

این شهید بزرگوار تا وصل یار، دو هجرت داشت: یکی از کرمانشاه به گردان حضرت علی اکبر ویکی هجرت  به لقا الله که در سوم بهمن ۶۵ در مرحله سوم کربلا ۵ حاصل شد .

خاطره ای از شب ۱۹ دی‌ماه ۱۳۶۵ از شهید یوسفی بیاد دارم:

زمانی که در اسکله درون قایقها منتظر اعلام حرکت به سوی مواضع دشمن بودیم، شهید یوسفی به فکر فرو رفته بود…

به ایشان گفتم: حشمت به چی فکر می کنی؟

فرمود: به اینکه تمام اسلام و کفر در این نقطه تقابل می کنند…

دلتنگ شهدائیم…

دعا میکنیم همه به وصالشان با شهادت در راه آرمان و هدفشان که رضای حضرت سبحان و دفاع از حق بود، نایل شویم

نمایه محتوا : آرشیو سایت گردان علی اکبر

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search