شهید حمدالله دمیرچی لو

نام: حمدالله

نام خانوادگی: دمیرچی لو

نام مادر: خدیجه

نام پدر: صفرعلی

تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۴/۱

محل تولد: تهران

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: پایان ابتدایی

سن: ۱۸ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۵

محل شهادت: حاج عمران

عملیات: والفجر ۲

گردان: حضرت زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: کرج، امام‌زاده محمد

زندگی‌نامه

شهید حمدالله دمیرچی لو در اولین روز تابستان ۱۳۴۴، در شهر کرج دیده به جهان گشود.

وی که دوران کودکی بسیار شیطنت داشت و کنجکاو بود، در سن هفت سالگی شروع به تحصیل کرد و دوره ابتدایی را به پایان رساند ولی به خاطر مشکلات مادی دیگر نتوانست به تحصیل ادامه دهد و ترک تحصیل نمود. او حرفه آهنگری را ظرف مدت کمی فرا گرفت و مشغول به کار شد.

بعد از پیروزی انقلاب، عضو دائم و فعال بسیج  شد و به طور مستمر و شبانه روز به فعالیت پرداخت.

در پی شروع جنگ تحمیلی، حمدالله نیز برای دفاع به سوی میدان پیکار شتافت تا اینکه سرانجام در پانزدهم مرداد ماه ۱۳۶۲، در عملیات «والفجر دو» در منطقه عملیاتی «حاج عمران» پس از ماهها ایثار و فداکاری بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهرش در امام زاده محمد کرج به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه

«بسم رب الشهدا و الصدیقین»

«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فأنا دیته»

آن کسی که مرا طلب کند، مرا می یابد و آن کسی که مرا یافت، مرا می شناسد و آن کسی که مرا شناخت، مرا دوست می دارد و آن کسی که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کسی که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کسی که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کسی را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کسی که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم.

با عرض سلام و درود فراوان به حضرت مبارک مهدی منتظر اروحنا له الفدا و نایب جلیل القدر و سلاله پاکش حضرت امام خمینی رهبر کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی و امید مستضعفان جهان و با سلام و درود فراوان به روان پاک شهیدان به خون خفته از هابیل تا کربلای حسین(ع) و از کربلای حسین (ع) تا کربلای ایران اسلامی و عرض تبریک و تسلیت به بازماندگان شهدا و خانواده‌های محترمشان به خصوص اسدا.. ـ صفرعلی قنبری ـ غلامحسین کاریکلو و مجید خوش چشم ـ وصیت نامه خود را آغاز می کنم.

خداوند تبارک و تعالی برای اینکه انسان این موجود مرموز و پیچیده را که دارای خصایص متضادی است به منظور اصلی و هدف آفرینش راهنمایی کند پیامبرانی را با علم حکمت به رسالت مبعوث فرمود تا افکار و دلهای انسانها را به سوی خالق یکتا متوجه ساخته و راه معرفت الهی را به آنها تعلیم نماید.

«و مـا خـلقـت الجـن و الانـس الا لیـعبدون» (سوره ذاریات آیه ۵۶)

و بر امت آخرالزمان منت نهاد و حضرت خاتم النبیین را با دستورات روانبخش قرآن به شرف بعثت مفتخر ساخت تا نور هدایت و معرفت خالق در تمام اقطار عالم جلوه‌گر شود و بشر جهل و بی‌‎خبری و دلبستگی به زخارف دنیا را زیر پا گذاشته، به مقام والای انسانی برسد. انسانی که لیاقت ورائت وظیفه الهی را در زمین داشته باشد و برای تحقیق این امر نظام ولایت رکن اساسی اسلام قرار داد.

«النبی اولی بالمومنین من انفسهم» و تجلی انوار ولایت را با دستور دیگری از قرآن «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» استمرار و دوام بخشید پس از گذشتن حدود چهارده قرن از شهادت امام حسین علیه السلام ندای «هل من ناصر ینصرنی» آن حضرت را در کربلای ایران خالصا وجدالله و مشتاقانه لبیک گفتند و با نثار مال و جان و عزیزان و جگر گوشه‌های خود این رسالت را به ثمر رسانیدند و سرتاسر جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را تقویت کردند و دست کربلاهای ایران را با خون شهیدان مومن و ایثارگر همچون مدنی، دستغیب، اشرفی اصفهانی، آیت الله بهشتی، رجایی و باهنر به دست منافقین عطرآگین نمودند و بازماندگان در پشت جبهه ها با روحیه قوی سنگرنشینان که یاری می دهند مردم حزب الله و برادران بسیج اگر از اینجانب ناراحتی دیده‌اید اگر در آموزش اینجانب تندی دیده‌اید به خصوص ابراهیم خلج، عباسی و حمید محمودخانی که امیدوارم از اینجانب راضی باشند.

برادران بسیج امیدوارم که مثل همیشه چند نفر شما در جبهه باشد من دیگر نمی توانم یک به یک اسم ببرم از کلیه مردم حزب ا… محله طلب رضایت می خواهم.

اما خانواده عزیزم پدر و مادر و برادران و خواهرانم و … اگر از اینجانب ناراحتی دیدید طلب رضایت می کنم. امیدوارم که مرا ببخشید. پدرم تو مانند حمزه سیدالشهدا، مادرم تو مانند فاطمه زهرا، برادرم تو مانند قمر بنی هاشم، خواهرانم شما مانند رقیه ،سکینه، ام کلثوم مانند آنها قهرمان باشید.

همیشه امام را دعا بنمایید و امام امت را تنها نگذارید و اگر امام را تنها بگذارید در خون پسرتان شریک هستید. امیدوارم که در دعاهای خود به کلیه مسئولین کشوری و رزمندگان و معلولین مجروحین دعا بنمایید.

دیگر عرضی ندارم جز پیروزی اسلام بر کفر و از خداوند بخواهید که این هدیه ناقابل را از شما بپذیرد.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. از عمر ما بکاه و به عمر رهبر افزا

اینجانب را در هرکجا که امکان داشت دفن کنید بهتر آن است که در امامزاده محمد باشد.

اگر امکان داشت در هفتم و چهلم اینجانب «حاج آقا رستمی» را به سخنرانی دعوت کنید.

 

در مقامی که کنی قصد گناه * گر کند کودکی کودکی ازدور نگاه

شرم داری زگنه درگذری * پرده عفت خود را ندری

شرم بادت که خداوند جهان * که برد واقف اسرار نهان

به تو باشد نظرش گاه به گاه *  تو کنی در نظرش قصد گناه

دست‌نوشته

«شهیدان»

 

شهیدان را نوری ناب شوییم * درون چشمه مهتاب شوییم

شهیدان همچو آب چشمه پاکند * شگفتا آب را با آب شوییم.

پاسدار:

به دل گلبوته امید دارد * به شانه پرچم توحید دارد

به چهره پاسدار دین الله * نشان از همتی جاوید دارد

 

 

جنگ:

ای خصم مرا سر، سر جنگ است هنوز* در چله خشم من خدنگ است هنوز

در ترکشی اگر نمانده باشد تیری * زنهار مرا و چنگ است هنوز

چنگ:

زین تیر که از صخره و آهن می گذرد * وز رشته موی و چشم سوزی گذرد

چندان به تن دشمن خود زخم زنیم * تا آنگه نسیم از تن دشمن گذرد

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search