شهید حمیدرضا سرمدیان

شهید حمیدرضا سرمدیان

نام پدر: نوروزعلی

نام مادر: اشرف

تاریخ ولادت: ۱۳۴۹/۴/۱۳

محل ولادت: تهران

سن: ۱۷

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۲

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

مسئولیت: بهیار و امدادگر

مزار: تهران – بهشت زهرا(س) – قطعه ۲۹ ردیف ۱۰۷ شماره ۱۸

 

زندگی‌نامه حمیدرضا سرمدیان

شهید حمیدرضا سرمدیان سیزدهم تیر ۱۳۴۹، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش نوروزعلی، راننده بود و مادرش اشرف نام داشت.

حمیدرضا تا کلاس سوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند.

وی با وجود مخالفت پدرش، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و تنها ۱۱ روز پس از حضور در جبهه، بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، با سمت امدادگر و بهیار در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به کمر شهید شد.

مزار او در قطعه ۲۹ بهشت زهرای تهران واقع است.

 

فرازی از وصیتنامه شهید حمیدرضا سرمدیان

«خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند.

اگر به شهادت رسیدم و یا اینکه مجروح برگشتم به هیچ وجه برای من گریه نکنید و ناراحت نشوید، ما باید این انقلاب را زنده نگه داریم.»

 

خاطراتی از شهید حمیدرضا سرمدیان

– پدر حمیدرضا از حضور وی درجبهه ممانعت می کرد و موقع اعزام، برای امتحان روحیه حمیدرضا به او گفت: «شما نمی توانی به جبهه بروی.»

حمیدرضا هم در پاسخ محترمانه به پدر جواب داد: «اگر قرار باشد من بمانم، جز اینکه چند گونی برنج و روغن و غیره مصرف کنم، چه فایده دیگری خواهم داشت؟…»

حمیدرضا در تاریخ ۱۳۶۶/۱/۱۱ به عنوان امداد گر به جبهه اعزام شد و تنها ۱۱ روز بعد به شهادت رسید. در ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ عملیات کربلای ۸ زمانی که درگیری تقریبا به مرحله تن به تن کشیده شد و شرایط بسیار سخت و دشوار بود، او بسیار خندان و با نشاط به برادران دیگر روحیه می داد.

وقتی برای پرتاب نارنجک، از پشت خاکریز بیرون آمد، مورد اصابت ترکش نارنجک دشمن قرار گرفت و مجروح شد و به سنگر مجروحان انتقال داده شد، اما لحظاتی بعد، سنگر هم مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و همه مجروحان به شهادت رسیدند.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search