شهید داوود امامی

نام: داوود

نام خانوادگی: امامی

نام مادر: فرخنده

نام پدر: علی اکبر

تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۶/۱

محل تولد: سمنان

وضعیت تاهل: متاهل (دو فرزند دختر)

میزان تحصیلات: دیپلم

سن: ۲۴ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۷

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای۵

گردان: گردان حضرت قاسم (ع)

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه۴۴، ردیف۱۲۵، شماره۲۴

  • برای حضور در جبهه از کارش استعفا داد.
  • برادرش را که مجروح و در بیمارستان بستری بود، به خانه آورد تا تخت برای دیگر مجروحان خالی شود.
  • پیکرش ۸ سال پس از شهادت به آغوش خانواده بازگشت.
زندگی‌نامه

شهید داوود باقری در اولین روز از آخرین ماه تابستان ۱۳۴۱ در شهرستان سرخه استان سمنان دیده به دنیا گشود. از سنین نوجوانی جوهر کار در وجودش ریشه دوانده بود. تحصیلات خود را تا پایان دبیرستان ادامه داد و دیپلم اقتصاد گرفت، ضمن آنکه در حسابداری نیز دستی بر آتش داشت.

سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد.

داوود ابتدا در کمیته کار می کرد، اما از آنجا خارج شد و به فعالیت در شرکت نفت و پس از آن در نهاد نخست وزیری پرداخت. شرایط شغلی اش ایجاب می کرد تحت هر شرایطی، سر پست خود حاضر باشد و در مأموریت ها شرکت کند. به همین دلیل، بعد از شروع جنگ تحمیلی به وی اجازه ی مرخصی داده نمی شد. او که اوضاع را اینگونه دید استعفای خود را نوشت و عزم جبهه کرد. داوود در کارنامۀ جهادش اسارت و مجروحیت را نیز دارد. سرانجام در عملیات کربلای ۵ به فیض شهادت رسید. پیکرش مفقودالاثر شد و هشت سال بعد، پس از تفحص، به آغوش خانواده بازگشت و در قطعه ۴۴ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

خاطره

به روایت برادر شهید:

  • ترخیص اجباری

در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) من از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان بستری شدم. داوود بعد از دو روز، به اجبار مرا به خانه آورد و گفت: تو از ناحیه زانو مجروح هستی. در خانه هم می‌توانی استراحت کنی. پس بیا به خانه تا تخت برای مجروحینی که وضعیت بدتری دارند خالی شود.

  • یتیم نوازی

اوضاع مالی خوبی نداشت. تا جایی که مجبور بود برای امرار معاش، بعضی از لوازم خانه اش را بفروشد. روزی یک دست سرویس چینی را به سمساری برده بود که قیمت گذاری کند و بفروشد. آنجا یک زن را دیده بود که برای دختر یتیمش دنبال یک دست سرویس چینی بود.

آن زن گفته بود: اگر می‌شود سرویس را در منزلتان ببینم و به همان قیمت از شما بخرم. داوود هم تا منزل قیمت را کم کرده بود.

خواهر معترض شد و گلایه کرد که: شما به پول آن نیاز داشتید. برای چی همچین کاری کردید؟

داوود هم جواب داده بود: اگر طرف مقابلم یک زن نبود، برای آنکه شأنش حفظ شود و خدای ناکرده احساس حقارت نکند اصلا از او پول نمی‌گرفتم. رسیدگی به یتیم؛ امر پیامبر است.

  • نماز بی ولای او…

دیده بودند داوود در مسجد نماز را به فرادا می­خواند.

علتش را پرسیده بودند، گفته بود: پیش نماز این مسجد، با امام و انقلاب کاری ندارد و چون نامی از امام در سخنانش نیست، من هم به او اقتدا نمی‌کنم.

نمایه محتوا : گنجینه ل۱۰ / تولید

مطالب مرتبط

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search