نام: رضا
نام خانوادگی: دادخواه
نام مادر: طاهره
نام پدر: عجم
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱۰/۱۷
محل تولد: تهران
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: دانشجوی کارشناسی مهندسی مکانیک
سن: ۲۴ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۳
محل شهادت: فکه
عملیات: سیدالشهدا(ع)
گردان : گردان زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: تهران، بهشت زهرا (س) قطعه۵۳، ردیف۱۷۹، شماره۱۳
نمایه محتوا: بازتولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
زندگینامه
شهید رضا دادخواه در هفدهمین روز زمستان سال ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش عجم، راننده بود و مادرش طاهره نام داشت.
در دوران کودکی به علم و تحصیل علاقه فراوانی داشت و اگر فرصتی برایش پیش می آمد به مطالعه کتاب می پرداخت. پس از اخذ دیپلم متوسطه وارد دانشگاه شد و در رشته مکانیک دانشگاه خواجه نصیر طوسی مشغول تحصیل گردید.
در سن ۱۲ سالگی در بحبوحه انقلاب اسلامی با این که سن کمی داشت همیشه در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می نمود و به پخش اعلامیه ها و نوشتن شعارها می پرداخت. بعد از انقلاب نیز در بحث ها و مجادلات سیاسی فعالانه شرکت می کرد و از امام و انقلاب دفاع می نمود. در بسیج محل فعالیت مستمر داشت و اکثر شب ها را در مسجد می گذراند.
بسیار با وقار و مهربان بود. از سن ۱۶ سالگی شرکت در جبهه را آغاز نمود و در اکثر عملیات های مهم شرکت کرد تا سرانجام در سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵ با سمت فرمانده دسته در فکه بر اثر عبور تانک از روی بدنش به فیض شهادت رسید و خون خود را نثار نهال انقلاب کرد تا بالندگی آن را تضمین کند.
مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
«ما از او هستیم و به سوی او باز می گردیم»
با سلام خدمت بقیه الله امام زمان(عج) که در همه عملیات ها فرمانده و کمکرسان رزمندگان هستند و با سلام خدمت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی؛ آن کسی که ما را از فساد رهانید و به این جبهه ها کشاند و ما را قدرت داد تا هیچ ابرقدرتی نتواند به ما تعدی کند.
و با سلام خدمت امت شهیدپرور که واقعا نشان دادند که اهل کوفه نیستند. بلکه پیرو امام حسین(ع) هستند.
و با سلام خدمت خانواده بسیار عزیزم و سلام خدمت پدر و مادر بسیار مهربان برای اسلام و من.
بنده رضا دادخواه گواهی می دهم که خدا یکی است و محمد رسول الله (ص) فرستاده اوست و گواهی می دهم علی (ع) والا فرزند گرامیش امامان برحق هستند و آنان هستند که دستگیر ما در روز رستاخیزند.
بنده از نظر دنیوی چندان چیزی ندارم. فقط مقداری پول دارم که خودتان به هر ترتیب که خواستید برای من در راه خیر خرج کنید و مقداری وسایل تحصیل و غیره که اختیار آنها نیز با شماست فقط این را بگویم که ۱ سال روزه نگرفته ام امیدوارم که برای این کاری بکنید.
بنده تنها حرفی که با مردم دارم این است که اما را تنها نگذارید و مانند یاران امام حسین(ع) در جبهه ها شرکت کنید و راه شهدا را ادامه بدهید که واقعا راه سعادت و راه رسیدن به دوستان خوبمان است.
و آنها که نمی توانند به جبهه بیایند در پشت جبهه مشغول خدمت به اسلام باشند و جنگ را مهمترین مسئله اسلام بدانید و تنها حرف من به آنان که خود را مانند مترسک در جامعه نمایان می کنند و به آنان که حجاب را به شوخی می گیرند می گویم که از این راه دست بردارند که روح ائمه اطهار علیه السلام و شهدا ناراحت هستند و این کار جز سرسپردگی و بندگی و بیچیزی و در آخرت جز شرمساری چیزی ندارید.
برای من از همه طلب بخشش کنید مخصوصا آنان که در پرورش من کوشش کردند مخصوصا برادران مسجد و برادران معلم من و برادران و خواهران من.
پدر جان و مادر جان واقعا از شما معذرت می خواهم که در مقابل کوشش ها و خوبی های شما کار مفیدی نکردم. ان شاء الله که مرا ببخشید.
خداحافظ و به امید پیروزی حق بر باطل
۱۶ بهمن ۱۳۶۴
One Comment
۳ اسفند ۱۴۰۱ at ۳:۴۹ ب٫ظ
جلیل دلشاد
چهره معصوم و دوست داشتنی داشت روحش شاد یادش گرامی