نام : سید مرتضی
نام خانوادگی : مساوات
نام مادر : شایسته
نام پدر : سیدتقی
تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۸/۱۰
محل تولد : گرگان
وضعیت تاهل : مجرد
میزان تحصیلات : سوم متوسطه رشته انسانی
سن : ۱۹ سال
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۸/۲۷
محل شهادت : سومار
عملیات : مسلم بن عقیل (ع)
یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام
گردان: نامشخص
مزار: تهران، بهشت زهرا(ع)، قطعه۲۸، ردیف۴۱، شماره۱۱
زندگینامه
دهم مرداد ۱۳۴۲، در گرگان چشم به جهان گشود. پدرش سیدتقی و مادرش،شایسته نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته علوم انسانی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. ششم آذر ۱۳۶۱، در سومار بر اثر انفجار مین توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
خاطرات
دعای یک رزمنده مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد !
شهید حاج عبدالله نوریان در دستنوشتهای روایتی از شهادت سید مرتضی مساوات و گریه عجیب خود میگوید.
«تقریبا یک ساعتی در کوه پیاده رفته بودیم که یکی از برادران پایش به سیم تله خورد و یک مین در نیم متریاش منفجر شد. من هم در فاصله دو متریاش بودم. با صدای انفجار برگشتم، خون زیادی در پشت سر خود مشاهده کردم، چند لحظهای نگذشته بود که برادر عزیزمان را بر روی زمین دیدم. به سویش رفتم، از پاهایش خون زیادی میآمد. سریع با بند پوتین پاهایش را بستم با پتویی که با خود برده بودیم او را روی پتو قرار دادیم. میدانی برادر مجروحمان در آن لحظه چه گفت؟ گفت برادرها دعای فرج بخوانید. همه باهم دعا خواندیم. یک ساعت و خوردهای طول کشید تا از میدان بیرون آوردیمش. اما این یک ساعت سراسر درس بود، سراسر روحیه و ایمان بود.
بعد از اینکه برادر فوق را از میدان خارج کردیم و در ماشین تویوتا قرار دادیم به سمت اورژانس حرکت کردیم. در ماشین گریه عجیبی سراسر بدنم را لرزاند، طوری که با گریهام دیگر برادران به گریه افتادند، گریهای که هیچوقت در زندگی با آن شدت نکرده بودم. میدانی، خوبان، پاکان، مومنام و آنانی که خدا دوستشان دارد را به پیش خودش میبرد و ما ناپاکان و بدان باید بمانیم. بله، از این ناراحت بودم که چرا من را خدا پیش خودش نبرد. این تذکری به من بود تا درس بگیرم که هنوز به آن درجه از ایمان نرسیدهام.
خداوند تبارک تعالی ما را در انجام امور مسلمین موفق بدارد.»
نمایه محتوا : بازتولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)