شهید شعبانعلی خوارزمی

نام: شعبانعلی

نام خانوادگی: خوارزمی

نام مادر: سید صغری

نام پدر: احمد

تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۹/۲۰

محل تولد: تهران

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: اول متوسطه

سن: ۲۲ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۶/۱

محل شهادت: بوکان

عملیات: پاکسازی کردستان

گردان: حضرت زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: زرند، بهشت رقیه

  • برادر ایشان صفرعلی خوارزمی نیز به فیض شهادت رسیده است.
زندگی‌نامه

شهید شعبانعلی خوارزمی بیستم آذر ۱۳۴۵، در شهر تهران چشم به جهان گشود. پدرش احمد، بزاز بود و مادرش سید صغرا نام داشت.

شعبانعلی تا اول متوسطه درس خواند.

پس از پیروزی انقلاب، به سپاه پیوست و در واحد فنی مهمات سازی مشغول به کار شد. با این وجود به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

سرانجام در اولین روز از آخرین ماه تابستان ۱۳۶۷، در بوکان بر اثر اصابت گلوله به سر به فیض شهادت رسید و در بهشت رقیه واقع در شهرستان زرند به خاک سپرده شد.

برادرش صفرعلی نیز به فیض شهادت رسیده است.

وصیت‌نامه

«بسم الله الرحمن الرحیم»

اشهدان لا اله الله * اشهد ان محمداً رسول الله * اشهد ان علی ولی الله

«وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ»

«کسانیکه در راه ما جهاد کنند از راههایی آنها را هدایت می‌کنیم.»

با سلام بر ساحت مقدس آقا امام زمان(عج) و نایب بر حق او امام بت شکن و امید مستضعفان امام خمینی و با سلام و درود بر ارواح طیبه شهدا که خالصانه آمدند و عاشقانه جان خویش را در راه حق و حقیقت فدا نمودند و بخصوص سلام و درود بر ارواح طیبه آن شهدایی که گمنامند و مزاری ندارند و لاله‌های مزارشان غریبانه و تنها در دل صحرا می روید و با سلام بر شما امت حزب الله که در راه رسیدن به اهداف مقدس خویش همچون کوهی مقاوم و استوار ایستاده و خود را در برابر امور جامعه مسئول میدانید و از مال و جان خود مایه گذاشته و همواره جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها را با همت و تلاش یکدیگر نگه داشته‌اید، باشد که خداوند در دنیا و آخرت جزائی خیر عطایتان نماید.

«وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»

امیدوارم که از این به بعد هم پیرو اوامر رهبری بوده و مطیع مطلق ولایت فقیه باشید و در هر شرایطی لبیک‌گو به فرمان امام عزیزمان باشید و خدای نکرده نکنید کاری را که در زمان حضرت علی(ع) مردم با آن حضرت کردند و حضرت علی(ع) را در شرایطی قرار دادند تا مجبور شد مالک را از میدان فرا خواند.

بیاید در سختی‌ها و خوشی‌ها همراه او باشید زیرا فقط وقتی ملتی به سعادت و خودکفائی دست می‌یابد که در برابر مشکلات مقاوم بوده و تا حدودی از خواسته‌های شخصی و مادی خود بکاهد. در هر حال توکل‌تان بر خداوند باشد چراکه ما در این نبرد بین حق و باطل وسیله‌ای بیش نیستیم و بر این امر افتخار باید کنید که جهاد در راه خداوند نصیب ملت ما شده است.

دوستان و اما برادران عزیز بسیجی، سعی کنید که جلسات را گرم نگه داشته و به فعالیت‌های خود در حسینیه ادامه دهید که همین جلسات شما در کل بسیار ارزشمند است و سعی کنید در جلسات استفاده کافی را از یکدیگر برده و نکات مثبت را بگیرید و نسبت به یکدیگر مهربان‌تر و صمیمی‌تر باشید و در هدف مقدس خودتان که جز در خط امام نیست هرچه بیشتر راسختر و پایدارتر باشید و آگاه باشید که با به شهادت رسیدن هر فرد از بین ما بر مسئولیت ما افزوده می‌شود و وظیفه ما در قبال خون شهدا و انقلاب و اسلام سنگین‌تر و دشوارتر و باری دیگر بر دوش ما سنگینی می‌کند که ما در برابر این خون‌های پاک مسئول هستیم و در غیر اینصورت باید فردای قیامت در قبال خونهای ریخته شده بخصوص در برابر سیدالشهدا(ع) جوابگو باشیم.

در هر حال تلاش کنید که در طی سفر دنیایی خود کوله بارتان را پر از اعمال خیر کنید و با توکل و توسل بر ائمه اطهار علیهم السلام زنگار جهل و نادانی را از دلهایتان پاک کنید تا قلبهایتان نورانی شود و جایی که فقط مخصوص خداوند است با اعمال دیگر پر و سیاه نکنید تا حق و باطل را به خوبی باز شناسید و توکل بر خداوند و دعا بر جان امام و ظهور آقا امام زمان(عج) از یادتان نرود، باشد که به امید خداوند ما در کلیه کارهای خیر بخصوص در عملیاتی که در پیش داریم موفق و موید و پیروز باشیم انشاالله.

امیدوارم که از خطاهایی که داشتم درگذرید و به بزرگی خودتان این حقیر را حلال کنید بخصوص حاج آقا پناهیان و آقای روحی و کلیه بچه‌های حسینیه یوم الغدیر.

و اما در خاتمه به یاد کلیه شهدا بخصوص شهید عباس خورازمی، رسول‌زاده، برزو، صمدی، ورزدار، زیارتی، میرزایی، نجفی، صلواتی، حسینی، کرمی و دیگر شهدای حسینیه یوم الغدیر الفاتحه مع الصلوات

خداحافظ 

غروب سوم دی ماه سال ۱۳۶۵

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search