شهید صدرعلی قربانی

نام: صدرعلی

نام خانوادگی: قربانی

نام مادر:

نام پدر: قادرعلی

تاریخ تولد: ۱۳۵۰/۴/۴

محل تولد: رزن

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: ابتدایی

سن: ۱۶ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۰

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

گردان: حضرت المهدی(عج)

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: همدان

زندگی‌نامه

شهید صدرعلی قربانی در چهارمین روز از چهارمین ماه سال ۱۳۵۰ در روستای عین آباد شهرستان رزن از توابع استان همدان و در خانواده ای کشاورز و مذهبی دیده به دنیا گشود. پدرش قادرعلی پنج سال پس از تولد صدرعلی از دنیا رفت و برادر بزرگتر صدرعلی همچون پدری دلسوز مسئولیت نگهداری از خانواده را به عهده گرفت و در تربیت اسلامی و انقلابی برادران و خواهرانش کوشید.

صدرعلی از همان کودکی روحیه انقلابی و آزادیخواهی داشت و بسیار مقید به رعایت احکام و شرعیات بود و بسیار خوش اخلاق و مهربان بود.

سال ۱۳۵۷ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد اما پس از پایان مقطع ابتدایی، به دلیل مشکلات، موفق به ادامه تحصیل نشد و مشغول کار شد تا کمک خرج خود و خانواده اش باشد.

با آغاز جنگ تحمیلی و با وجود اینکه نوجوانی بیش نبود اما به جبهه رفت و در برابر دشمن بعثی، مردانه جنگید تا سرانجام پس از ماهها مجاهدت در راه خدا، بیستم فروردین سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سرش به فیض شهادت رسید.

وصیت‌نامه

بخشی از وصیت‌نامه‌ شهید صدرعلی قربانی

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و سلام بر شهداى کربلاى ایران

به حضور برادرم موسى قربانى

برادر عزیزم مى خواهم که براى من اصلا گریه نکن زیرا دشمنان ما شاد مى شوند و از تو که زحمت فراوانى کشیده اى و به جاى پدرم تو بودى که مرا بزرگم کرده اى مى خواهم که مرا حلال کنى.

جاى پدر ما بودى و زحمات فراوانى کشیده اى و از تو مى خواهم که در راه من هر چقدر پول دارم خرج کن و مزار مرا همیشه عین گل نگهدار.

و اى برادرم عیسى براى من ناراحت نباش و گریه نکن.

و اى خواهرم و زن داداش و مریم شما را به درگاه خداوند مى سپارم.

و اى برادر کوچکم گلابعلى از تو مى خواهم که راه مرا ادامه دهى و از همه شماها حلالیت مى طلبم.

صدر على قربانى

 

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search