شهید عبدالصالح رفعت

نام: عبدالصالح   |   نام خانوادگی: رفعت  |   نام پدر: عزیز

تاریخ ولادت: ۱۳۳۹/۱/۱   |   محل ولادت: تویسرکان – همدان   |   سن: ۲۷

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۲۹   |   شهادت: ماووت – عملیات بیت المقدس۲

مزار: همدان – گلزار شهدای تویسرکان   |   سمت: فرمانده گردان مسلم ابن عقیل علیه السلام

 

زندگینامه شهید عبدالصالح رفعت

شهید عبدالصالح رفعت سال ۱۳۳۹ مصادف با ماه پر برکت و پر فیض شعبان دیده به جهان گشود.

از کودکی با قرآن همنشین بود و آن را با صوت زیبایی قرائت می کرد به گونه ای که همسایه ها برای شنیدن آوای قرآن جمع می شدند و دل به صوت روح بخش او می سپردند.

در کنار درس به کارکردن مشغول شد و توانست دوران متوسطه را با اخذ دیپلم در رشته برق به پایان رساند.

در دوران مبارزات انقلاب با مردم همراه و همدل گردید.

روح زلال او تشنه علم و احکام دین بود. همین باعث شد تا در حوزه علمیه به سمت متعالی شدن گام بردارد.

با شروع جنگ درس را رها کرد و به دلاورمردان سپاه پیوست و از طرف سپاه کرمانشاه به خطه سرسبز نور اعزام شد.

رزمندگان گردان مسلم از لشکر سیدالشهدا علیه السلام حماسه و دلاوری های او را از یاد نبرده اند و هنوز در مسیر کربلای خیبر، فتح بستان، والفجر ۱ و۸ کربلای ۵ و بیت المقدس ۲ جای پای او بر خاک جبهه ها به یادگار مانده است. بچه های گردان به یاد دارند که چقدر مهربان با اسیران برخورد می کرد اجازه نمی داد کسی به آنان آزاری برساند.

با وجود زخمها و جراحت ها دل از جبهه نکند. آنقدر دلبسته جبهه شده بود که به ندرت برای دیدن همسر و خانواده اش می آمد.

تا سرانجام در عمیات بیت المقدس۲ سر تسلیم به آستان حضرت دوست سپرد و با جاگرفتن ترکش خمپاره در ناحیه سر برای همیشه آسمانی شد.

 

فرازی از وصیتنامه شهید عبدالصالح رفعت

پدر عزیزم من نمی‌دانم که بالاخره تا کی زنده هستم (آیا تا ۱۰ روز دیگر یا ۱۰ ماه دیگر و یا دهها سال دیگر)

در هر جهت این‌جا جبهه‌ی جنگ و جهاد است و ممکن است در دفتر الهی، عمر بعضی‌ها زیاد نباشد و لذا اگر روزی قضای الهی بر این امر تعلق گرفت شکر خدا را بگویید چون این‌گونه مردن چون مردن حسین علیه السلام است و خوشا به حال کسانی که به شکل حسین و در راه حسین بمیرند و آن مردن را شهادت گویند.

اگر هم زنده بمانم از خداوند باری تعالی خواستارم که مرا و همه‌ی مسلمین را عاقبت به خیر بنماید.

پدرم! عزیزم!

من به وجود پدری زحمت‌کش که نان حلال و طیب به ما خورانده است بسیار افتخار می‌کنم و از عمق وجود خوشحال هستم و از این جهت بعداً شکر خدا را می‌کنم. ولی بسیار شرمنده‌ام که در ازای زحمات و خون‌دل خوردن‌های شما کاری اگرچه ناقابل برای شما نکرده‌ام، ولی نباید فراموش کرد که این دنیا موقع تسویه حساب و رسیدگی به این امورات و دادن پاداش زحمات نیست، این دنیا فقط محل عمل و آزمایش است و محل حساب و کتاب نیست. ولی آخرت دیگر زمان عمل نیست و در عوض وقت حساب و کتاب است. از خداوند مهربان و بسیار عزیز خواهانم که پاداش زحماتی را که برایم کشیده‌ای در آخرت به شما عطا نماید. چون یک بنده‌ی ضعیف و ناتوان مثل من نه در دنیا و نه در آخرت توانایی جبران خوبی‌های شما را ندارم.

خلاصه من امیدوارم خداوند به تو پاداش بی‌کران در دنیا عطا بفرماید.

و همین‌طور تو مادر مهربانم! از جان بهترم! یادگار فاطمه‌ی زهرا و مادری که دختری از نسل رسول الله است. امید آن دارم که تو نیز مانند پدرم زحماتی را که برایم کشیده‌ای بر من حلال کنی. مادر عزیزم زبان من عاجز است که زحمات تو را فقط بشمارم، تا چه رسد به این‌که بخواهم جبران کنم.

از خداوند سعادت اخروی و پاداش نیکو را برای تو طلب می‌کنم،

مادرم! روزی همه‌ی ما پیش خدا خواهیم رفت و باید دل از این دنیا بُرید و خداحافظی کرد.

اگر ما امروز دین خدا و سنت رسول‌الله و راه ائمه‌‌ی هدی علیه‌السلام را متابعت نکنیم و الآن که زمان آزمایش و امتحان الهی است دین اسلام را یاری نکنیم ۸۰ سال بعد که من و تو و پدرم و برادرانم و همسرم و همه‌ی اقوام و حتی نوه‌های پدرم در عالم برزخ و جهان دیگر رفتیم چه جوابی به خداوند و امامان معصوم علیهم‌السلام بدهیم که چرا فرزند ما خمینی را یاری نکردید یا مدتی یاری کردید و بعد یاری‌اش نکردید و دنبال مال و خانه ساختن و زن و فرزند و امور دنیا رفتید؟

آیا خانه ای که باید عمرم را صرفش کنم و بعد برای دیگران به‌جا بگذارم فردا مرا یاری می‌کند و مرا از محکمه‌ی الهی نجات می‌دهد؟

مادرم اگرچه شما چنین سخنی نگفته اید که جبهه را ترک کن، ولی جهت اطلاع شما می‌گویم الان وقت توجه به زندگی دنیا و نفع شخصی نیست. الان قریب چند سال است که در جبهه‌ها کربلا به پا شده است و حسین زمان، ما را به یاری می‌طلبد. ننگ بر من اگر روزی حرف امام را گوش نکنم و به او پشت کنم. مطمئن باشید که من هم عاطفه دارم و مسائل خانوادگی را خوب لمس می‌کنم ولی فعلاً وقت جنگ و جهاد فی سبیل‌الله است.

اگر روزی من لیاقت شهادت نداشتم و زنده ماندم و جنگی هم نبود و ولی‌فقیه اجازه دادند دنبال زندگی شخصی‌ام نیزخواهم بود.

والسلام علی من اتبع الهدی

 

آثار تولید شده درباره شهید عبدالصالح رفعت

کتاب «شعله در عشق»؛ عنوان هشت روایت داستانی از زندگی هشت نفر از سرداران و فرماندهان شهید استان قم است. «دوباره باید شناخت» براساس زندگی شهید عبدالصالح رفعت نگاشته شده است.            

نویسنده: راضیه تجار

 

تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۳ Comments

  1. ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ at ۲:۴۶ ق٫ظ

    حمید محجوب

    پاسخ

    سلام به روح پر فتوح شهدا در ارتفاعات شیخ محمد عملیات بیت المقدس ۲ این فرمانده دلاور زخمی شده بود من و دوستانم که امدادگر عملیاتی بودیم از دست دشمن خارج کردیم و به سمت پشت خط انتقال دادیم و خاطرات یک شب با این فرمانده که زخمی شده بود در آرشیو لشگر ۱۰ وجود دارد.

    1. ۶ دی ۱۴۰۱ at ۴:۰۳ ب٫ظ

      ناشناس

      پاسخ

      باسلام . متأسفانه این خاطره ای که فرمودید را پیدا نکردم . ممکنه لینک مورد نظر را اینجا قرار دهید .
      از بستگان شهید رفعت هستم.

      1. ۶ مهر ۱۴۰۲ at ۱۱:۱۲ ق٫ظ

        حاجی پور

        پاسخ

        سلام بر ارواح پاک کلیه شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی، بخصوص شهید والا مقام رفعت
        بنده بیسیم چی ایشان در این عملیات بودم و از نزدیک شاهد مظلومیت و نیز دلاوریهای این بزرگمرد بودم. راهشان پر رهرو و مستدام باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search