نام: عبدالله
نام خانوادگی: انواری
نام مادر: –
نام پدر: حسن
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۶/۳۱
محل تولد: کرج
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: دیپلم اقتصاد
سن: ۲۰ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۶
محل مجروحیت: فاو
عملیات: والفجر ۸
گردان : گردان زهیر
مسئولیت: مسئول گروهان ادوات
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: کرج، گلزار شهدای کلاک بالا
نمایه محتوا: ارسالی مخاطبان سایت و جمع آوری اینترنتی
زندگینامه
شهید عبدالله انواری در آخرین روز تابستان ۱۳۴۴، در شهر کرج دیده به جهان گشود.
همچون دیگر کودکان، ۷ سالگی قدم در راه کسب علم و دانش گذاشت و موفق به اخذ دیپلم در رشته اقتصاد گردید.
زمان تحصیل او مصادف بود با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی که به عضویت بسیج درآمد و ضمن تحصیل، به دفاع از آرمان ها و ارزشهای اسلامی هم میپرداخت.
در پی شروع جنگ تحمیلی، به خدمت رفت و همانند همه آزادمردان تربیت شده مکتب خمینی، به پاسداری از مرز و بوم پرداخت.
پاسدار شهید «عبدالله انواری» در کسوت فرمانده گروهان ادوات گردان زهیر در تاریخ ششم اسفندماه ۱۳۶۴، در منطقه عملیاتی فاو در عملیات ظفرمند والفجر هشت پس از ماهها ایثار و شهامت بر اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر مطهرش در گلزار شهدای «کلاک بالا» به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ «۲۰»
کسانىکه ایمان آورده و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جانهاى خویش جهاد کردند، بزرگترین درجه را نزد خداوند دارند و اینان همان رستگارانند.
با درود و سلام به آقا امام زمان(عج) و با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب و با درود و سلام به تمامی شهدای اسلام از صدر اسلام تا شهدای کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا شهدای راه حق و حقیقت کربلای خمینی و با درود و سلام بر تمامی خانواده های شهدا و تمامی جانبازان و با درود و سلام به شما خانواده عزیز و بزرگوار
اول حضور پدر و مادر گرامیام سلام عرض میکنم و امیدوارم حال شما خوب باشد و من از شما پدر و مادر کمال تشکر را دارم که توانستید مرا طوری تربیت کنید که جان ناقابلم را در راه اسلام و دین و قرآن فدا کنم و مرگ را در آغوش بگیرم و عاشقانه به سوی شهادت و معشوق خود برسم که اگر خدا این چیز ناقابل را قبول کند.
پدر و مادر عزیزم! من قدر زحمات شما را ندانستهام و آنطور که شاید و باید نتوانستم این زحمات شما را جبران کنم. اگر در خانه شما را از خودم رنجانیدهام، معذرت میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشید تا فشار قبر بر من کمتر شود و من امیدوار هستم که در آن دنیا شفیع شما باشم.
بعد از شهادت من امیدوارم صبر و تحمل کنید و خوشحال باشید که چنین فرزندی تربیت کردهاید و تحویل جامعه دادید زیرا ما مثل سرورمان آقا امام حسین (ع) وارد جنگ شدیم و مثل او به شهادت میرسیم و هیچ باکی هم نداریم.
مادر عزیزم، امیدوارم شما مانند بانوان بزرگ صدر اسلام صبر و تقوا را پیشه کنید و سعی کنید پیرو آنان باشید مانند فاطمه (س) که بهترین فرزندان خود را فدای اسلام کرد دنباله رو آنان باشید.
پدر و مادر عزیزم بعد از شهادت من هیچ نقطه ضعفی از خود نشان ندهید تا دشمنان انقلاب و اسلام شاد نشوند مادر و پدرم بعد از شهادت من ایمان خودتان را قویتر کنید که مبادا شیطان در دل شما راه پیدا کند و شما بعد از شهادت من مرتضی و بقیه بچههای دیگر را در صورت ضرورت و احتیاج داشتن به جبهه بفرستید و تا آخرین قطره خون خودتان از انقلاب و امام و اسلام دفاع کنید.
این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها بر نعمتهای ابدی بیپایان خداوندی خواهید رسید و بر سریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد و اگر میخواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و آنچه از منزلت الهی شما میکاهد بر زبان نیاورید.
دیگر عرضی با شما ندارم و شما را به خدای بزرگ میسپارم. فقط این را میتوانم بگویم که آنقدر دوستتان دارم که شما را در آن دنیا هم فراموش نخواهم کرد.
من برای یاری اسلام شتافتم چون اسلام احتیاج به خون دارد تا زنده و پا برجا ماند، امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش به خاطر اسلام جان خود را فدا کردند و باید این اسلام را که مانند یک هدیه الهی است به آقا امام زمان (عج) تحویل دهیم تا در روز قیامت بتوانیم جوابگوی امام حسین (ع) باشیم زیرا همانطور که امام امت فرمود: اگر این انقلاب و اسلام خدای نکرده شکست بخورد، اسلام قرنها به دست فراموشی خواهد رفت و باید تا آنجا که در توان داریم در حفظ آن کوشا باشیم حتی اگر شده جان و مال و اهل و عیال خود را فدای آن کنیم چون اسلام ارزشش بیشتر از همه این حرفهاست.
شما خواهران و برادران باید طوری فرزندانتان را تربیت کنید که اگر فردا اسلام به آنها احتیاج پیدا کرد آنها بتوانند جوابگوی اسلام باشند. اگر میخواهید تمام این چیزها را که گفتهام انجام دهید، فقط پیرو خط امام باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید. اگر این کار را انجام دهید تمام کارها خود به خود حل خواهد شد.
من دیگر بیش از این سرتان را درد نمیآورم و همه شما را به خدای بزرگ میسپارم و از تمام شما عزیزان حلالیت میطلبم در مورد مجلس ختم و محل دفن من نیز هر طوری که صلاح میدانید عمل کنید. در ضمن از همه اهل فامیل و دوستان و آشنایان طلب حلالیت میکنم و امیدوارم که در کنار قبر حضرت سیدالشهدا (ع) ما را نیز دعا کنید.
خداحافظ بیستم فروردین ۱۳۶۴
One Comment
۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ at ۲:۴۶ ب٫ظ
مقدم
جای ایشان در پیاده روی کربلا قدم برداشتم عکس پرچم شهید همراهمون بود.درحالی که هیچ شناختی از ایشان نداشتم