شهید عبدالله نوریان

نام: محمود

نام خانوادگی: نوریان

نام مادر:

نام پدر: اکبر

تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۱/۲۴

محل تولد: شمیران

وضعیت تاهل:

میزان تحصیلات:

سن: ۲۴ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۴

محل شهادت: فاو

عملیات: والفجر۸

گردان: مهندسی رزمی

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

نام مستعار: حاج عبدالله نوریان

مزار: تهران، چیذر،امامزاده علی اکبر

زندگینامه

او را به دونام صدا می کردند؛ عبدالله و محمود؛ از همان ابتدا در خانواده ای مؤمن و دوستدار ولایت با احساسات پاک و بی آلایش مذهبی آشنا شد. کودکی اش را صرف یادگیری قرآن در مسجد محل کرد. علاقه خاصی به مباحث دینی داشت و در کنار تحصیل به مطالعه کتب مذهبی نظیر نهج البلاغه می پرداخت.

کتاب «حکومت اسلامی» حضرت امام (ره) تأثیر عمیقی در اندیشه های سیاسی و دینی اش گذاشت به طوری که از آن پس تصمیم گرفت افکار و عقاید ایشان را در میان مردم ترویج دهد.

شهید نوریان، با مبارزان شهیدی چون شهید شاه آبادی و شهید اندرزگو مأنوس بود؛ او در راهپیمایی های میلیونی بر ضد استبداد به انتظام امور می پرداخت و در سال ۱۳۵۸ همزمان با اخذ دیپلم به منظور یاری دین خدا به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.

***

اسفندماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و سه سال زندگی مشترک داشت.

***

از آنجا که در شناسایی و مبارزه با عناصر ضد انقلاب تجربه های مفید و موفق داشت، در واحد تحقیقات پذیرش ستاد مرکزی سپاه مشغول خدمت شد. وی در عملیات بازی دراز شرکت فعال داشت.

با آغاز عملیات فتح المبین به جبهه های نور علیه ظلمت شتافت و در سال ۶۱ با تأسیس تیپ سیدالشهدا (ع) به عنوان فرمانده گردان تخریب لشکر سیدالشهدا (ع) مشغول به کار شد.

وی از نخستین روزهای مسئولیت خود تمام توانش را صرف تربیت نیروهای کارآزموده تخریبچی کرد که تا آخرین روز جنگ موفقیت گردان تخریب مرهون و مدیون کادرسازی آن شهید بزرگوار است.

شهید نوریان در ایامی که در تهران و مرخصی بود، جزء حلقه شاگردان معنوی عارف واصل حضرت آیت الله حق شناس بود و این عالم ربانی نیز علاقه خاصی به این شهید داشت.

***

قبل از عملیات والفجر ۸ به علت توانمندی بالای مدیریتی، سکاندار دو واحد رزمی حیاتی جنگ یعنی تخریب و مهندسی شد. حضور غواصان گردان تخریب در ایجاد معبر در جزیره ام الرصاص و شکستن خط، توأمان در کارنامه مدیریتی این شهید والامقام می درخشد.

***

۴ اسفند ۶۴ سردار شهید نوریان، در سن ۲۴ سالگی در عملیات والفجر ۸ در حالیکه مسئولیت مهندسی و تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام را بر عهده داشت، در حین هدایت بلدوزرها به منظور ایجاد خاکریز بر اثر اصابت خمپاره در منطقه فاو به شهادت رسید و به ندای ملکوتی آسمانیان که او را بر سر خوان شهادت دعوت می کردند، لبیک گفت و امروز مزارش در امام زاده علی اکبر شمیران قبله گاه فرشتگان است

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

 پس از حمد و ستایش خداوند تبارک و تعالی و درود بیکران بر خاتم‌الانبیاء (ص) و سلام بر امامان معصوم (ع) و سلام بر امام مهدی (عج) منجی عالم بشریت و برپاکننده‌ قسط و عدل و بر نایب برحقش امام خمینی که خداوند سایه‌ پر برکتش را بر سر همه‌ ملل مظلوم جهان تا ظهور آقا امام زمان (عج) مستدام بدارد.
انالله و انا الیه راجعون؛ ما از خدائیم و بازگشتمان به سوی خداست.
وای و صد وای بر آنان که قدر خودشان را در این چند روزه دنیای فانی نمی دانند؛ یعنی دستشان را پر نمی نمایند و به اخلاق حسنه و اعمال نیک آراسته نمی شوند. افسوس که دل می ‌بندند و دوست می دارند چند روزه‌ دنیای فانی را، همچنان دل می بندند که انگار چند صد سال عمر می ‌نمایند، غرور می ‌ورزند، غفلت زده‌اند و سرکشی می کنند و در نهایت از درگه‌ خداوند رانده می ‌شوند.
 شکر خدای را که باز چند صباح از عمرمان در کنار برادران عزیز و بزرگوار و «مخلص له‌الدین» بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جبهه‌های نور علیه ظلمت گذشت؛ در کنار شهداء بزرگوار و گرانقدر گردان، در کنار معلولین و مجروحین و مفقودین گذشت. خدایا! تو خود می دانی که خواسته‌ای جز رضا و خشنودی تو ندارم؛ از سویی به گناهانم و سراسر عمری که به بیهودگی و غفلت گذرانده‌ام نگاه می کنم، تنم می ‌لرزد، می گریم، نکند مرا نبخشی و از سوی دیگر به رحمت و فضل و بخششت نگاه می کنم، امیدم به رحمت و بخشودگیت زیادتر می ‌شود.
 ان شا‌ء الله همه‌ مسلمین سربلند و سرافراز باشند و با دست پر به پیشگاه خداوند منان حاضر شوند. خانواده گرامی و عالیقدرم و همسرم. عزیز و صابر، به خدا توکل کنید که «و من یتوکل علی ‌الله فهو حسبه» مرا ببخشید که حق خود را ادا نکردم. خداوند یاورتان، مرا حلال کنید و ببخشید. به همه‌ دوستان و آشنایان سلام برسانید و حلالیت بطلبید.
  به همه بگویید بیایید در جبهه‌ها که رزمندگانش با مناجاتشان فضای آنجا را عطرآگین نموده‌اند تا از غفلت‌های گذشته به دامن اسلام بازگردید.

ان شاءالله
عبدالله نوریان

 

خاطرات
  • از درجه “عبدالله” تا مقام “محمود”

به روایت همرزم شهید:

در عملیات والفجر با ایشان آشنا شدم. خیلی به چگونگی اعمال و رفتارش اهمیت می داد. دفتری درست کرده، درون آن  جدولی کشیده بود و به خود نمره می داد. برای مثال غیبت نکردن، نماز اول وقت، نماز شب و کمک به یتیمان جزء مواردی بود که در نظر گرفته بود.

اعتقاد داشت” باید به حساب خود رسیدگی کنیم قبل از آن که به حساب مان برسند.”

***

می گفت پیش از آن که به مقام “محمود” برسیم باید “عبدالله” باشیم.

از همین رو بچه ها حاج عبدالله هم صدایش می زدند.

***

هنگام شهادت ایشان من اسیر بودم.

یک شب خواب دیدم لباس احرام بر تن کرده و در باغی سرسبز می چرخد. فهمیدم به شهادت رسیده. بچه ها هم در نامه هایی که به دستم می رسید این موضوع را تایید کردند.

حدود پنج سال و نیم اسیر بودم و بعد از باز گشت به وطن به وزارت دفاع پیوسم و بنا به خواسته ی خود شهید با همسر ایشان ازدواج کردم.  

آثار
  • کتاب

    کتاب روز سوم : برگ هایی از زندگینامه شهید حاج محمود (عبدالله) نوریان فرمانده گردان تخریب و یگان مهندسی رزمی لشکر ۱۰

    در این کتاب ۹۸ خاطره از این شهید بزرگوار آمده است.

    نویسنده: مصطفی محمدی

    انتشارات : فاتحان

    تعداد صفحات : ۳۲۶ صفحه

    در قسمتی از مقدمه کتاب آمده است:

    «در ارتش‌های دنیا، تخریب بخشی از یگان مهندسی ـ رزمی است. در چنین یگانی کار پل‌سازی بر روی خشکی و رودخانه و مرداب، حفر تونل و معبر و ساخت سنگرهای انفرادی و گروهی، برپایی ساختمان‌های امن و قرارگاه‌های نظامی و از همه مهم‌تر تخریب میادین مین و استحکامات دشمن و همین طور کاشت میدان‌های مین، از بزرگ ترین کارهاست، اما در دوران دفاع مقدس که بعد ارزشی و اعتقادی، ویژگی برتری به رزمندگان حاضر در صحنه‌ها می‌بخشید، تخریب همیشه سخت‌ترین و حساسترین بخش دفاع به شمار می‌رفت.»

     

    برنامه تلویزیونی

    قسمت ۲۶ برنامه «نیمه پنهان ماه» با حضور معصومه جولایی همسر شهید محمود (عبدالله) نوریان در شبکه افق نمایش داده شد.

     

نمایه محتوا : بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

مطالب مرتبط

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search