شهید علیرضا احمدوند

شهید علیرضا احمدوند

 

نام پدر: محمد

ولادت: ۶ آذر ۱۳۴۴

محل تولد: همدان – نهاوند  /  کرج – روستای محمدآباد

سن: ۲۱ سال

شهادت: ۴ بهمن ۱۳۶۵

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۵

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

مزار: بی بی سکینه – قطعه ۱ ردیف ۱ شماره ۶

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

زندگینامه شهید علیرضا احمدوند

و مالکم تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان …

چرا که در راه خدا و در آن مردم بیچاره از مردها و زنها و چه آنهایی که تحت شکنجه قرار گرفته اند می جنگید …

وقاتلوهم لاتکون فتنه و بکون الذین کله لله …

بکشید کافران را … خود ریشه فساد و دین … به دین خدا دارد.

هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت نزد خدا از قطره ای خون که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست و من می خواهم که با این قطره خون به … برسم که خداست. شهید کسی است که حقیقت و هدف الهی را درک کرد و برای این حقیقت پایداری کرد و جان داد شهادت در راه اسلام نه مرگی است که دشمن بر مجاهد تحمیل کند بلکه انتخابی است که وی با تمامی آگاهی و شعور و شناخته به آن دست می یابد:

ولاتقولوا لمن یقتل فس سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون….

به آنهایی که در راه خدا کشته میشوند نگویید مردگانند بلکه آنها زنده اند …

من لیاقت یک شهید را نداشتم و امیدوارم آنهائیکه قبل رسیدن از من به درجه رفیع شهادت نائل آمده اند ما را در آن دنیا شفاعت نمایند. انشاالله

و از قول من به تمام قوم و خویشانم مخصوصا پدر و مادرم و خواهرانم و برادرانم بگویم بعد از من برای من گریه و زاری نکنند

به آنها بگویید جان او هدیه ای برای اسلام عزیز و امام امت و امت اسلام بود

#آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)

 

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search