شهید علی اصغر پرورده

شهید علی اصغر پرورده

 

نام پدر: محمد

نام مادر: حلیمه

تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۷/۱۲

محل ولادت: تهران

سن: ۲۳ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱/۱

محل شهادت: طلائیه

سمت: فرمانده دسته

گردان: قمر بنی هاشم (ع)

مزار: تهران – بهشت زهرا(س) – قطعه ۲۷ ردیف ۲۲ شماره ۱۴

 

زندگینامه شهید علی اصغر پرورده

شهید علی اصغر پرورده دوازدهم مهر ۱۳۴۰، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد، کارگر بود و مادرش، حلیمه نام داشت.

علی اصغر تا اول راهنمایی درس خواند.

او که به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافته بود، یکم فروردین ۱۳۶۳، با سمت فرمانده دسته در طلاییه بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

 

فرازی از وصیتنامه شهید علی اصغر پرورده

برادران وخواهرانم!

نماز؛ معیار قبولی طاعت هاست ،پس نماز جماعت را ترک نکنید. شما فکر میکنید که شهدا از چه طریقی به این سعادت رسیده اند؟… مطمئن باشید که از طریق همین نماز جماعت هاست.

امیدتان به شفاعت شهدا نباشد، به شفاعت ائمه معصومین باشد.

 

نذر شهید علی اصغر پرورده

 

«سلام بر ساحت مقدس شهیدان

دختری کُرد، از شهرستان آبدانان ایلامم.

مدتی است که مشکلات زندگی ام خیلی زیاد شده.

متوسل شدم به ائمه معصومین… تا اینکه چند وقت پیش، خواب دیدم که نذر کردم و به حاجت رسیدم و سجده شکر بجا آوردم. در خواب، دیدم که به اسم شهید علی اصغر پرورده نذری می دهم؛ کسی که نه می شناختم و نه تا به حال، اسمش را شنیده بودم!

بعد از آنکه از خواب بیدار شدم، به جستجو از طریق اینترنت پرداختم.

نامش را که دیدم، شوکه شدم!

به این شهید بزرگوار متوسل شدم. برایش نماز هدیه خواندم و نذر ایشان کردم

ای کاش دعایم کند…»

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search