شهید علی رسولی

شهید علی رسولی

نام پدر: یحیی

نام مادر: حلیمه

شماره شناسنامه: ۱۴۵۳

تاریخ تولد: ۱۴ اسفند ۱۳۴۸

محل تولد: تهران 

محل سکونت: اسلامشهر

سن: ۱۹ سال

تاریخ شهادت: ۵ مرداد ۱۳۶۷

محل شهادت: شلمچه

عملیات: غدیر

گردان: حضرت زهیر (ع)

مزار: تهران – بهشت زهرا – قطعه ۴۰ ردیف ۲۳ شماره ۹

#بازتولید  #ارسالی مخاطبان  #جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی

 

زندگینامه شهید علی رسولی

شهید علی رسولی سال ۱۳۴۸در تهران دیده به جهان گشود. وی دوره دبیرستان را در مدرسه شهید استاد مطهری در رشته علوم تجربی گذراند اما موفق به اخذ دیپلم نشد.

وی بسیار اهل معاشرت بود و مورد قبول مردم اسلامشهر. علی اهل دعای توسل و نماز جمعه و نماز شب بود.

برای رفتن به جبهه آنقدر مصمم بود که کسی جلودارش نبود. دوره آموزشی را در پادگان شهید قدس اهواز گذراند. بسیار کم به مرخصی می آمد و وقتی هم که می آمد، خانواده به ندرت او را می دیدند چرا که در روزهای مرخصی هم از فعالیت برای مردم دریغ نمی کرد.

در عملیاتهای والفجر، کربلای ۵ و غیره شرکت داشت.

وی تا پایان عمرش در جبهه های غرب و جنوب علیه دشمنان ایران و اسلام جنگید تا سرانجام در پنجمین روز از پنجمین ماه سال ۱۳۶۷ در واپسین روزهای جنگ، ضمن عملیات غدیر در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید.

مزار مطهر وی در قطعه ۴۰ بهشت زهرای تهران واقع شده است.

#بازتولید  #ارسالی مخاطبان

 

نامه های شهید علی رسولی

نامه ۱

تنها ره سعادت    ایمان جهاد شهادت.

بسم رب الشهدا و صدیقین

بنام ایزد یکتا و یگانه معبود عابدان و مشوق عاشقان و با عرض ادب به پیشگاه حضرت بقیه الله العظم و نایب بر حقش امام امت و امت شهید پرور.

و با سلام به خدمت خواهر گرامیم. امیدوارم سلام گرم و آتشین مرا که از اعماق قلبم می گذرد و از کردستان مظلوم بدست شما میرسد، به گرمی پذیرا باشی.

باری خواهرجان، نامه پر محبت شما امروز ۱۹ آبان ۱۳۶۵ بدست بنده رسید و از خواندن آن خیلی خوشحال شدم و نوشته بودی که در همین نامه است که برایم چیزی می فرستی ولی چیزی نبود. این نامه که همراه نامه برادر عزیزم محمد بود نامه دیگری بدستم نرسیده است.

به هر حال خیلی ممنون از دست شما که برایم نامه نوشته ای. خواهر جان حالت چطور است؟ حال آقا مجتبی و معصومه خانم چگونه است؟ از راه دور، صورت شما و خانواده ات را می بوسم. علی آقا به مرخصی آمده یا نه؟ مدت ماموریتش چقدر است؟ خواهر جان انشالله تا ۱۵ روز دیگر به مرخصی می آیم. به مادرم بگو زیاد نگران بنده نباشد. هیچ ناراحتی ندارم و اینجا از همه لحاظ خوب است و تنها ناراحتی بنده دوری شماست و آنهم بزودی بر طرف میشود و دوباره پیش تو ای خواهر محبوبم و ای گل یاس دوست داشتنی ام می آیم و اگر خدا بخواهد که زنده می مانم و دوباره پیش شما عزیزانم زندگی شاد و خرمی خواهیم داشت.

گفته بودی از اینجا برایت بنویسم. دیروز اولین برف پاییزی را که با شدت و زیبایی تمام می بارید شروع شد و زیبایی اینجا را صد چندان کرد زیرا اینجا جایی است سرسبز دارای روستاهای جالب و دیدنی و کوههای بلند. روستای پاکیاهما اهالی مهربان و با محبتی دارد. روستا تازه دارای مدرسه ای شده که توسط جهاد سازندگی ساخته شده و بچه ها با علاقه فراوان مدرسه می آمدند و مربی آنها دو نفر زن هستند از شهر برای درس دادن آنها می آیند و چشمه ای زیبا در وسط روستا  وجود دارد که آب گوارا و نوشیدنی خوبی دارد.

دیگر وقت گرانمایه  شما را نمیگیرم  و تو عزیزم را تا فرصت دیگر به پروردگار بزرگ می سپارم.

خدا حافظ و نگهدارتان باشد.

۲۴ آبان ۱۳۶۵ بدستم رسید.

نامه ۲

پس از سلام خدمت خواهر گرامی و عزیزم و علی آقا، آقا مجتبی و معصومه خانم، امیدوارم که حالتان خوب باشد. اگر از احوالات این حقیر خواسته باشید بحمدلله صحیح و سلامت بوده و به دعاگویی شما عزیزان مشغول می باشم.

باری پروین جان، ما را به سر دشت آوردند و الان در ارتفاعات مشرف بر عراق در خاک جمهوری اسلامی هستیم، در استان سلیمانیه، برایتان فیلم ۱۳۵ فرستادم اگر به دستتان رسید ظاهرش کنید. گفته بودی کی به مرخصی می آیم؟ باید بگویم معلوم نیست. از اینکه برایت دیر نامه مینویسم عذر می خواهم چون اینجا پاکت نامه پیدا نمیشود و نامه ها را هم دیر به شهر میبرند.

دومین نامه شما دیروز بدستم رسید و از خواندن آن خیلی خیلی خوشحال شدم. سلام گرم مرا به همسایه ها و آشنایان برسان و دیگر مزاحم اوقات خوش شما عزیزانم نمیشوم و شما را به خدای بزرگ می سپارم.

ساعت ۴ بعد از ظهر؛ ارتفاعات دوپازا 

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

۱۵ آبان ۱۳۶۶

#بازتولید  #ارسالی مخاطبان 

 

 

خاطرات برادر شهید علی رسولی

 

اسناد شهید علی رسولی

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۲ Comments

  1. ۱۳ آذر ۱۴۰۱ at ۱۱:۲۰ ق٫ظ

    فاطمه رسولی

    پاسخ

    من خواهرشهیدعلی رسولی هستم ان شاالله علی وهمه شهداباسیدالشهدا امام حسین علیه السلام محشوربشن

  2. ۲۰ مهر ۱۳۹۹ at ۱۰:۵۶ ب٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    سلام ودرودبرشهیدان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search