شهید غلامرضا زارع شیل سر

نام : غلامرضا

نام خانوادگی : زارع شیل سر

نام مادر : مریم

نام پدر : حسن

تاریخ تولد : ۱۳۴۶/۱/۲۱

محل تولد : تهران

وضعیت تاهل : مجرد

میزان تحصیلات : راهنمایی

سن : ۱۵ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۰/۴

محل شهادت : سومار

عملیات : مسلم بن عقیل (ع)

 

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

گردان: نامشخص

مزار: تهران، بهشت زهرا(ع)، قطعه۲۸، ردیف۲۳، شماره۲

زندگینامه

بیست و یکم شهریور ۱۳۴۶، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش مریم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم دی ۱۳۶۱، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. پیکر او را در بهشت‌زهرای زادگاهش به خاک سپردند.

وصیتنامه

«بسم الله القاسم الجبّار»

بنام الله یارى دهنده مستضعفین و درهم کوبنده مستکبرین .

«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»

«وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا»

سلام بر پدر و مادر عزیزم و خواهر و برداران گرامیم، خانواده عزیزم مى خواستم مطالبى را به عنوان وصیت براى شما عرض کنم:

انسان یک روز بدنیا مى آید و مسلما روزى هم از دنیا خواهد رفت، ولى چه بهتر که مرگ او مفید و ثمربخش باشد. چه بهتر که در راه الله و اسلام کشته شود، چه بهتر که در میدان نبرد حق علیه باطل شهید شود و چه بهتر به جاى مرگ سیاه، مرگ سرخ را انتخاب کند.

خدا شاهد است من همیشه در سر نماز از خداوند مهربان خواسته ام که مرا یک شهید واقعى کند و با شهداى کربلا محشور گرداند. خدایا؛ نشود روزى برسد که من با ذلت و خوارى در بستر گرم و در بستر بیمارى بمیرم. خدایا من مى خواهم در میدان نبرد حق و باطل شهید شوم. اى خداى مهربان آیا این افتخار را نصیب من خواهى کرد؟

خدایا لیاقت شهادت را به من عطا کن من با آگاهى کامل این راه پرافتخار را انتخاب کردم و تا آخرین قطره خون خویش این راه را ادامه خواهم داد و از خداوند توانا مى خواهم که مرا همواره به راه راست هدایت کند و در این راه استوار و پایدار نگه دارد. خانواده عزیزم: من فقط چند خواهش از شما ملت مسلمان و قهرمان ایران دارم:

و اما از شما:

۱- از شما خواهش مى‌کنم که هرگز به خاطر شهادت من قطره‌اى هم اشک نریزید و ناراحت نشوید بلکه افتخار کنید که فرزندتان در راه الله و اسلام و اهداف عالى جمهورى اسلامى به پیشگاه خداوند متعال هدیه کرده اید. باید افتخار کنید که فرندتان دارایى ناچیزش یعنى جانش را در راه رضاى الله و استقرار حکومت عدل اسلام به پیشگاه پروردگار مهربان هدیه کرده است مبادا از شهادت من ناراحت شوید شما باید به دشمنان اسلام نشان دهید که نه تنها مرا بلکه همه برادان و خواهرانم را فداى الله و اسلام خواهید کرد.

۲- پدر و مادر عزیزم از شما مصرانه خواهش مى‌کنم گناهانى را که در طول عمرم نسبت به شما مرتکب شده‌ام ببخشید، آن را احیانا آنطور که باید حق والدین عزیزم را بجاى بیاورم نیاوردم، از شما خواهش مى‌کنم مرا ببخشید و از من رضایت کامل داشته باشید زیرا رضاى شما رضاى خداست همچنین از شما خواهش مى‌کنم که از خداوند مهربان طلب آمرزش گناهانم را بکند.

۳- از شما خواهش مى‌کنم که هرگز براى من باصطلاح حجله نگیرید به جاى این طور کارها به مستضعفین و فقرا تا آنجا که مى توانید کمک نمایید.

۴- از برادران و خواهران عزیزم خواهش مى‌کنم تا راه مرا که همان راه الله و اسلام راستین است تا سر حد شهادت ادامه دهند.

۵- از برادران و خواهران عزیزم خواهش مى‌کنم به تزکیه و تذهیب نفس و به مطالعه کمال دقت و توجه را داشته باشند.

۶- از شما خواهش مى‌کنم که دیگر دعوا و مرافه نکنید بلکه با مهربانى و گذشت با یکدیگر رفتار نمایید و اما از ملت مسلمان و قهرمان ایران

۷- از مردم مبازه ایران خواهش مى کنم که رمز پیروزى انقلاب (یعنى ایمان، وحدت، اطاعت کامل از رهبر) را همیشه مد نظر داشته و آنها را پیش از پیش در خودشان حفظ کنند.

۸- از ملت قهرمان ایران خواهش مى کنم که قدر این انقلاب و رهبر کبیر انقلاب اسلامى امام خمینى را بدانند اگر قدرش را ندانیم خداى ناکرده این نعمت بزرگ الهى را از دست خواهیم داد به روزگار تلخ استبداد و ظلم بازخواهیم گشت.

۹- از ملت مسلمان و اگاه ایران خواهش مى کنم تا به مبازره خود علیه تمام مستکبرین جهان تا نابودى کامل همه آنها ادامه دهند.

نمایه محتوا : بازتولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search