نام: قاسم
نام خانوادگی: افندی شبستری
نام مادر: زینب
نام پدر: کاظم
تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۱۲/۱۱
محل تولد: تهران
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات:اول راهنمایی
سن:۱۷ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۳
محل شهادت: خاک عراق
عملیات: والفجر۲
گردان: زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: تهران،بهشت زهرا(س) (قطعه۲۸، ردیف۱۲۵، شماره۱۸)
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی )
زندگینامه
شهید قاسم افندی شبستری در یازدهمین روز از دوازدهمین ماه سال ۱۳۴۵ در تهران دیده به جهان گشود.
قاسم، سه برادر و یک خواهر داشت. در محله مشیریه و اتابک تهران زندگی کرد. سال ۱۳۵۲ شروع به تحصیل کرد و در مدرسه راهنمایی شیخ کلینی درس خواند اما کلاس اول راهنمایی که بود، به علت شرکت در جبهه تحصیل را رها کرد.
ابتدا به عضویت بسیج درآمد. حدود ۵ ماه در کردستان جهاد کرد. سپس به لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص رفت. در
در اسفند ۱۳۶۱ از ناحیه بازوی دست چپ مجروح شد، اما پس از بهبودی، باز هم به جبهه رفت. وی بعد از مدتی به لشکر ۱۰ سیدالشهدا پیوست. وی در سیزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ ضمن عملیات والفجر ۲ به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و علی الصدیقه الطاهره فاطمه سیدالنساء العالمین و علی علی امیرالمومنین و علی حجه ابن الحسن العسکری روحی له الفدا
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و با سلام به روان پاک شهیدان انقلاب و با سلام و درود بر امام زمان و نایب برحقش خمینی کبیر پیر جماران و با درود بر شهیدان اسلام از کربلای حسینی تا کربلای اسلام و با سلام بر خانواده شهیدان
خدایا من شهادت به یگانگی تو می دهم و شهادت بر همه رسالت پیامبران و خاندان حضرت محمد(ص) و جانشینان او می دهم. حالا که توفیق داده ای به دفاع از دین تو به جهاد برخیزم، چون امید فضل تو را مثل همیشه دارم و اینکه مرا شایسته شهادت کنی، وصیت خود را برای هرکس که آنرا می خواند و می شنود عرض می کنم.
به نام هستی بخش و کامل کننده زندگی انسانها
و سلام به بقیه الله امام زمان که ما همه منتظر اوییم.
پدر و مادر عزیزم، شما نباید برای من گریه کنید، بلکه خوشحال باشید که همچین پسری داشتید.
خواهر و برادر عزیزم، شما هم باید درس بخوانید، چون با درس خواندن، مشت محکمی بر دهان امریکا زده اید و بدانید که جمهوری اسلامی ایران هیچ وقت شکست نمی خورد. اگر الآن خوب درس بخوانید و بعد هم هر چه خدا گفته خوب عمل کنید بهترین بندگان خدا هستید. راه مرا با درس خواندن خوب ادامه دهید.
من به خاطر این به جبهه رفتم تا کسی نتواند بر ناموس کسی تجاوز کند. اگر کسی بخواهد به وطنم تجاوز کند تا آخرین قطره خونم با او مبارزه می کنم.
پدرم کاظم و مادرم زینب، بدانید که شهادت افتخار بزرگی است که قسمت من شده است و شما باید از این افتخار خوشحال و سربلند باشید. از شما خواهش می کنم که وصیتم را جلوی مادربزرگم نخوانید چون او مریض است. آن پولی را که در بانک دارم ۲۵ هزار تومان آن را به مادربزرگم بدهید و بقیه را برای دفن و خرجم و مهمانها خرج کنید. از فامیل ها هم خواهش می کنم که جلوی مادربزگم گریه نکنید. فقط به او بگوئید برای من صلوات بفرستد.
مادرم زینب و پدرم کاظم، من از شما تشکر می کنم که برای من زحمت زیادی کشیدید. برای من طلب آمرزش کنید. همین که مرا بزرگ کرده اید و بعد هم به صورت امانتی به خدا برگردانید، اصلا برای من غصه نخورید. دنیا به هیچکس وفا نمی کند. همه باید برویم، پس چه بهتر که به دنبال امامان و پیامبران حرکت کنیم. امروز روزی است که یک بار دیگر جنگ امام حسین(ع) با یزید است و من خدا را شکر می کنم که سرباز جبهه حق هستم و جبهه حق را خالی نگذاشته ام و امام حسین را تنها نگذاشته ام. شما هم افتخار کنید که چنین فرزندی داشتید.
پدر و مادر و خواهر و برادر عزیزم، بدانید که شهیدان نمی میرند و من هم مثل شهیدان دیگر زنده هستم و ناظر کارهای شما هستم. خواهش می کنم که مرا فراموش نکنید.
از تمام فامیلها و آشنایان و همسایگان تشکر می کنم که با خانواده من همکاری کرده اند و امیدوارم در اینجا هرکس که وصیت مرا می خواند اگر کسی از دست من ناراحت است مرا ببخشد.
در آخر باز هم از زحمات شما پدر و مادر عزیزم، مخصوصا مادرم زینب، تشکر می کنم و همگی شما را به خدای بزرگ می سپارم.
با تشکر از زحمات شما
قاسم