شهید مجید روستایی

نام: مجید

نام خانوادگی: روستایی

نام مادر: طاهره

نام پدر: علی

تاریخ تولد: ۱۳۴۹/۱۰/۲۹

محل تولد: تهران

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: پایان ابتدایی

سن: ۱۸ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۵/۸

محل شهادت: شلمچه (پاسگاه زید)

عملیات: الغدیر

گردان: حضرت زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: تهران، بهشت زهرا (س)، قطعه۴۰، ردیف۳۷، شماره۸

  • در ۱۲ اردیبهشت به دنیا آمد و در ۱۲ اردیبهشت به شهادت رسید.
  • تربیت دینی خود را مدیون مادربزرگش بود که عاشقانه او را دوست داشت و دین را به او می آموخت.
  • از دیدار خانه خدا در مکه، به دیدار خدا در فکه رفت.
  • از کودکی زیر بار حرف زور نمی رفت.
  • از کودکی بسیار سخاوتمند بود.
  • ارادت خاصی به حضرت سیدالشهدا علیه السلام داشت و عاقبت در لشکر سیدالشهدا علیه السلام و در عملیات سیدالشهدا علیه السلام به دیدار اربابش رفت.
  • شخصیت جذاب او باعث شده بود تعداد نفرات گردان او بیشتر از حد معمول باشد.
زندگی‌نامه

شهید مجید روستایی در بیست و نهم دیماه ۱۳۴۹، در شهر تهران دیده به دنیا گشود. پدرش علی، بنا بود و مادرش طاهره نام داشت.

مجید تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سپس به حرفه تراشکاری روی آورد.

وی که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافته بود، هشتم مرداد ۱۳۶۷، با سمت آرپیجی‌زن در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، به فیض شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه

وصیت‌نامه شهید مجید روستایی-۱

«و لا تحسبّن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»

«بنام خداوند بخشنده مهربان»

مپندارید که آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند. خدایا شکرت که مرا برای رسانیدن به هدفم شهادت کمک کردی. خالق من، من بنده‌ای ضعیفم که جان ناقابل خود را در راه رسیدن به اهداف اسلام عزیز فدا خواهم کرد و این کار را هم کردم. خدایا از این رو اشک شوق ریختم برای اینکه مرا قابل دانستی و از بین اینهمه انسانهای صالح من را انتخاب تا بقول امام عزیز که سر و جانم فدایش که می فرمایند: شهید به وجه الله نظر می کند را به عین مشاهده کنم و اگر قابل مقام شهید را داشته باشم به خیل شهدا بپیوندم.

اگر خدا قبول کند رفتم از این دنیای فانی و از تمامی چیزهای این دنیا چشم پوشیدم و ای کاش که صدجان داشتم و فدای رهبرم، اسلام عزیزم، دینم، وطنم و قرآن و ملتم می کردم .

بعد از من از بازماندگانم می خواهم بجای گریه و ناراحتی برایم راه مرا ادامه بدهند و نگذارند که جبهه ها خالی بماند. پدرم امیدوارم که غم رفتن من زیاد ناراحتت نکرده باشد چون پدرجان من فرزند خوبی برای شما نبودم و امکان دارد که شما از دست من هنوز که من در این دنیا نیستم ناراضی باشید. شما را بخدا اگر می شود از دست من راضی شوید و مرا بخاطر خدا هم که شده عفو کنید.

مادرم از شما تشکر می کنم که مرا به اینجا رسانیدید و در راه اسلام پرورش دادید. اگر من در این دنیا برای شما فرزند بدی بودم مرا حلال کنید. من از شما طلب بخشایش می کنم.

برادرم مهدی اگر برادر خوبی برایت نبودم مرا می بخشید و برادرم حمید به شما می گویم که راه درست را ادامه بده و در جامعه اسلامی خدمت کن و خواهران کوچکم من را می بخشید که مدت کوتاهی از زندگی شما را همراهتان بودم من از شما بعد از این که به امید حق تعالی بزرگ شدید می خواهم که از پیروان حضرت زهرا(س) باشید .

این بود وصیتنامه بنده که برای شما بر روی دریای سفید کاغذ نوشتم که البته وصیتنامه شهید تنها با ادامه راهش درک می شود نه مطالعه آن و بی توجهی به کارهای آن.

والسلام

 

 

وصیت‌نامه شهید مجید روستایی-۲

بسم الله الرّحمن الرّحیم

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین روحی و جسمی و ارواح العالمین له الفداء

حسینا زنده ام من در هوایت *** غباری هستم اندر خاک پایت

حسینا جان شیرین را نخواهم *** مگر روزی شود جانا فدایت

به نام خدا. همان خدائی که به ما جان داد و به نام همان خدائی که به ما عظیم ترین نعمات را عطا نمود. و به نام همان خدائی که به من و تو و او و همه چشمانی برای دیدن و پاهائی برای راه رفتن و گوشهائی برای شنیدن و دستانی برای نوشتن و عقلی برای فکر کردن در راه خدا عطا نمود .

و با سلام و درود بر منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی، چند سطری را بعنوان وصیتنامه می نویسم.

ای پدر و مادر و کسانی که این نوشتار را می خوانید باید بگویم که هر کسی هدفی در این جهان دارد که یا فانی است یا باقی. آنکه هدفش به سرانجامی باقی منجر می شود در راه خداست و اعلا درجات این راه نیز شهادت در راه خدا است و اما حقیقتاً مصداق همین آیه است که :

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

مپندارید آنانکه کشته شدند در راه خدا مرده اند بلکه ناراحتی ایشان از مظلومیت حق و مظلومیت حسین و مظلومیت یاران و انصار حسین (ع) باشد انشاء ا…

البته با رفتن شخص گنهکاری که باعث مزاحمت دیگران می شد، به جائی بر نمی خورد. به هر حال آرزوی من حقیر و دیگر جانبازان در راه اسلام سرافزای دین خدا و اسلام عزیز می باشد. پس باید به یاری آن بشتابیم.

و امّا مطلب دیگر در مورد عزاداری های حسینی می باشد که مشاهده شده بعضی افراد از هم رنجیده می شوند و احیاناً کینه دیگری را در امری که هر دو برای خدا انجام می دهند بدل می گیرند و انشاء ا… که هدف تمام هیئت های عزاداری برای رضای خدا و نیز رساندن ندای مظلومیت حسین باشد نه میل شخصی .

باری ای عزیزان در آخر از شما می خواهم که بجای ناراحتی، برای این بنده گنهکار و روسیاه طلب مغفرت کنید و نیز از دوستان و آشنایان و اقوام و برادرانم حلالیت بخواهید و طلب مغفرت کنید و در هر شرایطی به یاد رزمندگان و جانبازان اسلام باشید .

دعا به جان امام فراموشتان نشود.

این بود چند سطری از وصیّت خودم که می خواستم قبل از رفتن از این دنیای فانی به شما کسانی که این وصیت مرا می خوانند بگویم .

والسلام علیکم

سروده

«در باب حضرت زینب(س)»

از آن روزی که از کویت برادر جان سفر کردم *** چه صبری در مصیبتها من خونین جدا کردم

برای حفظ جان کودکانت در بر دشمن *** به پیش تازیانه بازوی خود را سپر کردم

مرا از محمل شکستم بر در، دروازه کوفه *** حلال آسا به‌روی نی سرت را چون نظر کردم

 

«در باب حضرت رقیه»

چه گویم من ز مرگ دختر شیرین زبان تو *** شبی که صبح در ویرانه بی بام و در کردم

رقیه داد جان یکبار من صد بار جان دادم *** کنار نقش آن مظلومه تا شب را سحر کردم

 

«نوحه حضرت زینب در باب برادر»

عابدین بر مزار شه رسیده *** هدیه آورده سرهای بریده

آل پیمبر، با چشم گریان *** برگشته زینب، از شام ویران

یا حسین مظلوم یا حسین مظلوم

بر مزار شهیدان ره دین *** نوحه گر اهل بیت آل یاسین

با دختران، گیسو پریشان *** برشگته زینب از شام ویران

یا حسین مظلوم یا حسین مظلوم

خیز و از جا ابوالفضل ای علمدار *** خواهرت آمده با چشم خونبار

بازوی نیای، از جو رعدوان *** برگشته زینب از شام ویران

یا حسین مظلوم یا حسین مظلوم

نور چشم حسین شهزاده اکبر *** مادرت آمده با دیده تر

قدش خمیده، از بار مجروحان *** برگشته زینب از شام ویران

یا حسین مظلوم یا حسین مظلوم

یا حسین دخترت در شام ویران *** روی تو دید و بر لب آمدش جان

تا بپا سوخت، آن شمع سوزان *** برگشته زینب از شام ویران

یا حسین مظلوم یا حسین مظلوم

 

نمایه محتوا: بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search