نام: مجید
نام خانوادگی: سرچمی
نام مادر: حبیبه
نام پدر: ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۳۳۸/۱۲/۱
محل تولد: میانه
وضعیت تاهل: متأهل (یک فرزند پسر به نام حسین)
میزان تحصیلات: دانشجوی پزشکی
سن: ۲۶ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۹
محل شهادت: فاو
عملیات: والفجر۸
گردان: گردان زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: تهران، بهشت زهرا (س)، قطعه۵۳، ردیف۱۱۳، شماره۵
زندگینامه
شهید مجید سرچمی در اولین روز از آخرین ماه سال ۱۳۳۸، در میانه چشم به جهان گشود. وی آخرین فرزند خانواده بود. پدرش ابراهیم کارمند وزارت کشور و معاون فرمانداری قزوین بود. مادرش حبیبه زنی مومنه و تربیت یافته خانواده ای سرشناس و فاضل بود.
مجید ۹ ساله بود که همراه خانواده به تهران آمدند و چند ماه بعد از نعمت پدر محروم شد. در سال ۵۲ با کتابخانه امام القائم آشنا شد و پایه های فکری و اعتقادی اش در آن مکان گذاشته شد. در تظاهرات علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد.
سال ۵۷ در رشته شیمی دانشگاه پارس قبول و مشغول تحصیل شد. اما شروع غائله کردستان پنجره های جهاد و شهادت را به رویش گشود. او در کنار مصطفی چمران و شهید محمود کاوه با ضدانقلاب جنگید. پس از آرامش نسبی در کردستان، به جهاد فرهنگی و تربیت نوجوانان روی آورد. تدریس شیمی، معارف اسلامی و معاونت پرورشی دبیرستان شهید اختری در کارنامه او ثبت شده است.
او در هر عملیات با شاگردان خود همراه می شد و به منطقه اعزام می شدند.
۲۵ ساله بود که با خواهر دوست و همرزمش، دختری هفده ساله به نام طیبه دادخواه ازدواج کرد. یک ماه از این وصلت نگذشته بود که او در عملیات بدر شرکت کرد و به شدت مجروح شد. پرستاری اش در دوران طولانی نقاهت، بر عهده همسر صبورش بود. در بیمارستان، تصمیم گرفت برای کنکور پزشکی آماده شود. در کنکور قبول شد و وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز شد.
سال ۱۳۶۴ برای عملیات والفجر۸ خود را به جبهه رساند در حالی که آن روزها منتظر تولد فرزندش بود. به اهواز رفت و با همسرش تماس گرفت. فهمید که پسرشان به دنیا آمده و همسرش به سفارش او، اسمش را حسین گذاشته است.
چند شب بعد در نبردی سخت با اصابت ترکش خمپاره به سرش در روز نهم اسفند ۶۴ اهل آسمان شد. پیکرش را وقتی آوردند، نوزادش را دقایقی روی سینه اش قرار دادند و سپس با تشیعی باشکوه که با همراهی دانش آموزان، هم کلاسی ها و هم رزمانش از مسجد محلشان شروع شد، برای همیشه در قطعه ۵۳ بهشت زهرا در کنار دانش آموزان شهیدش آرام گرفت.
وصیتنامه
وصیتنامه شهید مجید سرچمی (۱)
اولاً آرزویم این است که خداوند امام امت خمینی بت شکن را تا ظهور امام زمان(عج) زنده و سالم و موفق و موید بدارد، این امامی که به تبعیت از جد بزرگوارش پیامبر اکرم(ص)، ما انسانهای گنهکار را، پس از قرنها بیگانگی از اسلام، به صراط مستقیم الهی رهنمون ساخت.
دیگر اینکه مانند هر بنده ی عاصی و گنهکار، توبه کرده و از خداوند تبارک و تعالی طلب غفران و مغفرت مینمایم.
و اما ای امت مسلمانان، قدر این انقلاب اسلامی و امام امت را بدانید، که خوب میدانید.
برادرانم، ای جوانان و نوجوانان و بخصوص ای برادران دانشآموزم، خورشید اسلام، از پسِ قرنها، بهدست فرزند حسین بن علی(ع) و ولی امر زمان درخشیدن گرفته، بکوشیم که از قافله ی گلگون شهیدان عقب نیفتیم و دقیقاً آن کاری را انجام دهیم که مورد رضای خداوند تبارک و تعالی و در جهت خدمت به انقلاب اسلامی باشد.
از همه خواهران و برادران و اهل فامیل و دوستان و آشنایان و نیز هرکسی که حقی بر گردن من حقیر دارد، طلب بخشش کرده و از همه التماس دعا دارم.
و اما ای مادرم که رنج فراوان بردی و سلامتی و عمر عزیزت را در راه تربیت و سرپرستی فرزندانت صرف کردی، و همچون زینب کبری(س) یتیم نواز بودی، خیلی آرزو داشتم که بتوانم ذرهای جبران مشقاتت را نمایم.
اما تو خود خوب میدانی که اسلام در این برهه از زمان به خون جوانان نیاز دارد و ما همه باید فدای اسلام شویم. هرچند ارزش وجود من در مقابل قطره ی خون صدّیقان این امت و بالاتر از آن علی اصغر شش ماهه حسین(ع) حتی به اندازه ذرهای در مقابل دریا نیست. ان شاءالله که همچنان به فرموده قرآن به صبر و نماز استعانت جویی و شکر خدای را بجای آوری.
ضمناً نماز و روزههایی که بر گردن من است بدهید بهجای آورند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
عبد حقیر – مجید سرچمی
شانزدهم آذر۶۱ – منطقه سومار
وصیتنامه شهید مجید سرچمی (۲)
اینجانب مجید سرچمی، برحسب وظیفه شرعی مطالبی کوتاه را خدمت خانوادهام و دوستان و آشنایان عرض میکنم.
در ابتدا شکر خدا را به جا میآورم که بر این بنده ی حقیر، توفیق جهاد فی سبیل الله را عطا فرمود و نیز از پروردگار غفار و منان مسئلت دارم که گناهان این حقیر گنهکار را بخشیده و به حق حرمت محمد و آل محمد (صل الله علیه و آله اجمعین) قلم عفو بر خطاهای این بنده گنهکار خود بکشد.
و بعد خطاب به خانواده عزیزم به خصوص مادر فداکار و از جان عزیزترم و نیز همسر مومنه و باگذشتم، عرض میکنم که شهادت من را لطف و نعمت الهی دانسته و همواره شکر این نعمت را بجای آورند و به جای گریه بر شهادت من، بهحال علی اکبر و امام حسین و مصیبت های خاندان عصمت و طهارت گریه کنند و بدانند که روح من وقتی شاد میشود که شما حرف و نیت و عملتان برای خدا و اسلام و انقلاب اسلامی بوده و پیروی کامل از امام امت خمینی عزیز نمایید.
به بعضی از افراد فامیل نیز که حق بزرگی بر گردن من دارند عرض میکنم که برای رضای خدا و به جهت خون شهیدان، دست از ناسازگاری با انقلاب اسلامی و امام امت و روحانیون در خط امام بردارند و فرزندان خود را در راه اسلام و انقلاب و ولایت فقیه تربیت نمایند که تنها راه سعادت در همین راه است. از همگی افراد فامیل و دوستان استدعا دارم که بدیهای ما را بخشیده و برای بخشش گناهان اینجانب دعا کنند که سخت محتاج دعای خیر هستم.
اگر پس از من، خداوند فرزندی عطا فرمود نام او را حسین بگذارید و اگر دختر بود زینب. و از همسر فداکار و خوبم میخواهم که فرزندم را در راه اسلام و قرآن و ولایت فقیه تربیت کند.
از مادر عزیزم که تمام عمر خود را صرف یتیمنوازی فرزندان خویش کرده شرمندهام، چرا که آن طور که شایسته بود قطرهای از حقوق خویش را ادا نکردم و همیشه رنج و ناراحتی برایت ایجاد کردم، ان شاء الله که مرا میبخشی. و از همسر خوبم نیز عذر میخواهم که در این زندگی کوتاه و مشترکمان جز ناراحتی و دردسر چیزی برایت نداشتم و اکنون نیز مسئولیت بزرگی را برایت به جا میگذارم. ان شاءالله که مرا میبخشی و در ضمن حتما به طور اکید از شما میخواهم که ضمن فراهم نمودن امکانات تربیت فرزندمان، به دستور اسلام و قرآن عمل نمایید.
ششم آبان۶۴
مجید سرچمی
دستنوشته
دستنوشته شهید مجید سرچمی در وصف امام خمینی
هرچه در کتابهای لغت گشتم، کلمهای پیدا ننمودم که بتواند مقام و عزت تو را آنطوری که باید و شاید در بر داشته و بزرگی تو را برساند. از این جهت تو را به همان نام «امام خمینی» خطاب میکنم، زیرا این کلمه کاخ منزلت و قدرت تو را تا عرش خدای تعالی بالا میبرد و به خوبی میتواند معرف وجود و شخصیت تو باشد.
تو آن گوهر یکدانه هستی که خداوند به افراد بشر میبخشد. در تمام دنیا هیچ چیز به عزیزی تو نمیرسد، حتی جان هم نخواهد توانست مانند تو گرامی و محبوب باشد. زمانی که میاندیشم که روحم همگی بر روی هم در اثر رنجها و زحمات شبانهروزی تو پرورش یافته، دلم میلرزد که مبادا نتوانم یکی از میلیونها حقی را که بر گردن من داری ادا نموده و کوچکترین وظیفه خویش را به تو انجام دهم.
آری محبوبترین نامها در جهان نام «خمینی» است.
پنجم فروردین ۱۳۶۳ مجید سرچمی
آثار
«پلاک سپید» عنوان کتابی است که زندگینامه شهدای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز را روایت میکند.
- نویسنده: معصومه سپهری
- تعداد صفحات: ۷۲ صفحه
- سال چاپ: ۱۳۹۸
در جلد دوم این کتاب به زندگینامه و خاطرات شهید «مجید سرچمی» پرداخته شده است.
خبر
تیمی از مدیریت امور فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی تبریز با سفر به شهر تهران از همسر شهید مجید سرچمی (دانشجوی پزشکی)، با اهدای لوح سپاس از طرف ریاست دانشگاه و نیز تابلو یادبود شهدای دانشجو تجلیل به عمل آوردند.
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی)