شهید محرمعلی نجفی پور

نام: محرمعلی

نام خانوادگی: نجفی پور

نام مادر:

نام پدر: محمدعلی

تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۶/۵

محل تولد:

وضعیت تاهل:

میزان تحصیلات:

سن: ۱۸ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۳

محل شهادت: شلمچه

عملیات: مرحله دوم کربلای۵

گردان: حضرت علی اکبر(ع)

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: سیدجمال الدین

نمایه محتوا: آرشیو سایت حضرت گردان علی اکبر(ع)

زندگینامه

شهید محرمعلی نجفی پور در سال ۱۳۴۷ چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی و نوجوانی اخلاق خاص او از دیگران متمایزش می کرد. متواضع و فروتن بود. به پدر و مادرش احترام زیادی می گذاشت و به انجام تکالیف دینی مقید بود.

محرمعلی مقطع ابتدایی را در روستای علی آباد گذراند، و به علت نبودن مدرسه راهنمایی، برای ادامه تحصیل به نظرآباد می رفت. او صبح ها درس می خواند و بعدازظهر در مغازه برادرش کار می کرد تا معاش خود و خانواده اش را تامین کند. شبها هم در پایگاه بسیج علی آباد به پاسدارای از جان و ناموس مردم می پرداخت.

با شروع جنگ، محرمعلی گفت نمی توانم این مسئولیت بزرگ را از روی دوش خود کنار بگذارم. زمانی می توانم به درس خود ادامه دهم که کشور عزیز اسلامی خود را در امنیت کامل ببینم. پس با رضایت پدر و مادرش به جبهه شتافت و در عملیاتهای مختلفی از جمله والفجر۸، بدر، کربلای ۱ و کربلای ۴ شرکت کرد.

او سرانجام در عملیات کربلای ۵ در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه شهید شد. و به دلیل اصابت خمپاره، نیمی از پیکرش در شلمچه ماند.

وصیتنامه

(۱)

بسم الله الرحمن الرحیم

اکنون این بنده حقیر می خواهم وصیت نامه ای بنویسم . در خودم اصلا لیاقت شهادت نمی بینم اما از زحمت خداوند بزرگ غافل نبوده و امید فراوان دارم . خیلی وقت است که دلم می خواهد پرواز کنم و سبکبال با روی خونین معشوقم را زیارت کنم اما سنگینی گناهانم از پرواز به سوی رب العالمین جلوگیری نموده است .

به هر حال اگر توفیق شهادت نصیبم شد و توانستم از علایق دنیوی و نفسانی نجات پیدا کنم و به سوی حق پرواز نمایم یقینا به فوز عظیم رسیده ام لذا توجه عزیزان را به چند مسئله جلب می کنم .

۱-    انگیزه من برای آمدن به جبهه ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک گفته و حتی الامکان سعی نموده که چیزی جز اطاعت از ولایت فقیه و انجام تکلیف شرعی نباشد . انشاء الله .

۲-    این حقیر وابسته به هیچ گروه و حزب نیستم و خط حضرت امام خمینی را یگانه راه رستگاری و بزرگترین و صحیح ترین خط اسلامی که شرمنده آنها بوده خیلی کوچکتر از آن هستم که بتوانیم به دستورات امام امت لبیک بگویم و در بسیج بیست میلیونی شرکت کنم .و جز سربازان آقا امام زمان باشم .

۳-    به دشمنان داخلی و خارجی بگویید نمی توانند سر راه انقلاب اسلامی باشند . جنگ در راه اسلام برای عاشقان خمینی فربه الی الله و خالصاالله شیرین و گوارا است و هیچ وقت نمی توانند با مشکلات و توطئه های شوم خود انقلاب اسلامی را به زانو در بیاورید چرا که انقلاب راه خود را پیدا کرده است .

۴-    پیام به ملت عزیز این که با جهاد و کوشش و اطاعت از امام عزیز راه شهیدان را ادامه دهید که امروز حساس ترین مقطع از تاریخ اسلام است و از ولایت فقیه دفاع و پشتیبانی کنید . و اگر سنگ اندازی از طریق مسائل اقتصادی و شایعه پراکنی توسط منافقین بر علیه کشور عزیزمان شد دفاع کنید و آنها به بلایی دچار شوند که دیگر پشیمانی سودی ندارد .

۵-    مادر عزیزم نمی دانم با چه رویی با شما سخن بگویم من شرمنده شما هستم اما بدانید که من می خواهم در راه خدا جهاد کنم و با دشمنان کفر بجنگم شاید بتوانم در آخرت از شما شفاعت کنم شما می خواستید که من خوشبخت شوم و شهادت را تنها خوشبختی می دانم همه انسان ها می میرند چقدر زیبا است که در راه خداوند بزرگ شهید بشوی هر وقت دلتان گرفت به یاد خانواده هایی بیفتید که چندین شهید داده اند و با یاد خداوند دل خود را تسکین دهید .

۶-    از دوستان و آشنایان و فامیل ها می خواهم که مرا حلال کنند و اگر طلبی از من دارند به خانواده ام مراجعه کنند و طلب خود را بگیرند از کسی طلبکار نیستم تا آنجا که می دانم به کسی بدهکار نیستم در این دنیا مقداری هزار صد تومان پول در بانک دارم از تمام کسانی که مرا می شناسید حتی المقدور مرا حلال کنند.

۷-    باز به همه می گویم شهادت در راه خدا تنها راه سعادت است. بپا خیزید عزیزانم .

۸-     به هیچ کس بدهکار نیستم و به مقدار هزار و صد تومان در بانک صادرات دارم که بعد از من به حساب مادر نوشته شود.

۱۸ آذر ۱۳۶۴

 

 

(۳)

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

ای ایمان آوردگان راهنمائی میکنم ؟ که نجات دهد شما را از عذاب دردناک جهنم …. ایمان یک به خدا و پیغمبرش و جهاد کنید در راه خدا و پیغمبرش و جهاد کنید در راه خدا با مال و این بهترین برای شما اگر بدانید می بخشد گناهانتان را و داخل کند شما را به بهشتش که آبها از زیر درختانش روان است مسکنهایی پاک در بهشت روانه است و این رستگاری بزرگ می باشد شهید نظر می کند به وجه الله امام .

اللهم اجعلنا زمره الشهدا و اللهم ؟ شهاده فی سبیلک اکنون دیگر صف یزید و حسین و راه نهضت خونین ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به رهبری فرزند مهدی امام خمینی مفتح است به پیروزی را نهضت خونین امام حسین (ع) در زمان فعلی است که هزارن شهید است و اینکه ؟ تا از طریق کربلا را فتح کند . من به جبهه آمدم تا خود ؟ و از حق دفاع نمایم تا شاید زمینه ای برای شناخت حضرت حق و در این راه از مرگ هیچ باکی ندارم و هر وقت نیاز و احتیاج داشته باشم در جبهه باقی می مانم و اگر توفیق شهادت یافتم و شهید شدم چه بهتر و هیچ باکی ندارم .

نجفی پور ۱۸ آذر ۱۳۶۵

حلالم بکنید

به امید دیدار همه شما در آخرت در بهشت

خداحافظ

 

 

(۲)

بسم الله الرحمن الرحیم

مادر جان می دانم شما برای فرزندانت بعد از پدر همچون مرد خانه کار می کنی. ولی من شرم نکردم و شما را تنها گذاشتم. ولی باز هم امیدی است. شاید عوض اینهمه مهربانیت شما در آخرت تلافی کنم انشاء الله.

مادر من هر وقت نماز می خواندم همیشه به یادت می افتادم و از شرم گریه همچون اشک تمساح ریختم و تقاضا می کردم از خدا که شما را صبر و عمر زیاد عطا بفرماید و شما را در کارهایت راضی کند. مادر دستهایم و زبان تامل ندارد چون خجالت می کشند بیشتر از آنان امیدوارم خداوندا اجر عظیم و صبر بیشتر به شما مادر شیر دل عطا فرماید.

مادر شیرت را به من حلال کن و از من راضی باش اگر من شهید شدم. تا شما از من راضی و شیرت را بر من حلال نکنی وجدانم همه در عذاب خواهد بود و بهشت بر من جهنم است. پس مرا حلال و ببخش .

من مقداری پول در بانک دارم متعلق به شما مادر مهربان است و مقداری هم در ساکم است ۷۵۰ تومان است آنهم تعلق به شما دارد.

والسلام و خداحافظ

مادر جان ضمنا از تمام آشنایان و فامیلان عاجزا می خواهم اگر حقی بر من دارند حلالم کنند

به امید دیدار در آخرت همه شما در بهشت .

خداحافظ والسلام

از نای شهید نغمه عید شنو

طلوع صبح امید شنو

از او تو حدیث صحبت نور بپرس

و زپیک سحر پیام خورشید شنو

گل گفت زبرگ من قباد داشت شهید

خون گفت که جامه مرا داشت شهید

چون پنجره دیده دل بگشودم

دیدم که نشانی از خدا داشت شهید

خدایا مرا در راهت و در راه میهن و اسلام و قرآن شهید کن

آمین والسلام علی عبادالله الصالحین

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

بنده حقیر گنهکار محرمعلی نجفی پور

۱۷ فروردین ۱۳۶۵

 

خاطره
    • محمود روشن (همرزم شهید):

    شهید نجفی پور را در مأموریت پدافندی فاو، به خاطر دارم.

    او تیربارچی شجاعی بود.

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search