نام: محسن
نام خانوادگی: بهرامی
نام مادر: گوهرتاج بیاتی جوزانی
نام پدر: رفیع
تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۴/۸
محل تولد: قزوین
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: –
سن: ۱۷ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۱
محل شهادت: امالرصاص
عملیات: والفجر۸
گردان: حضرت زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار یادبود: گلزار شهدای آبیک (جاویدالاثر)
زندگینامه
شهید محسن بهرامی در هشتمین روز از هفتمین ماه سال ۱۳۴۷، در شهر قزوین دیده به دنیا گشود. پدرش رفیع و مادرش قمرتاج نام داشت.
محسن دانش آموز کلاس دوم متوسطه بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت.
وی در بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴، با سمت آرپیجی زن در عملیات والفجر ۸ شرکت کرده بود که در اروندرود به فیض شهادت رسید و پیکر پاکش مهمان آب اروند شد.
وصیتنامه
*و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون *
با سلام و درود به منجی عالم بشریّت امام ولیّعصر(عج) و نایب بر حقّش خمینی بتشکن و با سلام به پیشگاه رهبر انقلاب که چنین مبارزهای را به ما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا فرمود. سلام بر حسین شهید سرور مجاهدین اسلام. سلام بر پیروان خطّ امام. با سلام و درود بر شهدای صدر اسلام از کربلای حسینی تا کربلاهای ایران، با سلام به اسرا، مفقودان و مجروحان جنگ تحمیلی، با سلام به رزمندگان کفرستیز اسلام
و سلام بر تو ای مادر مهربانم که بالاخره بر احساس مادرانهات پیروز شدی و فرزندت را روانهی میدان نبرد با کفّار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیهی انقلاب اسلامی میکنم. من بهوجود تو افتخار میکنم که مادری از سُلالهی فاطمه زهرا(س) هستی.
ای مادر مهربانم! به من درسی آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین بن علی(ع) گذارده ام و چه کشته شوم و چه سالم برگردم، برای تو افتخار بزرگی است.
وصیّتم به مادرم و برادرم حسین بهرامی و عباس بهرامی و خواهرانم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشید و عزا نگیرید چون شب دامادیم است و خوب میدانید قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همهکس به او نزدیکترم و این آرزوی من بود. میخواهم شیرینی بدهید و افتخار کنید که برای اسلام و برای مردم به جهاد رفتم که جهادم برای حقّ و حقیقت و مبارزه با کفار است.
مادرجان! در زندگی رنج فراوان بهشما داده ام، ولی امیدوارم که مرا ببخشی و جانم را در راه شما که همان راه خداست فدا کنم و هیچوقت به من ناکام نگویید چون من در نهایت، کام را گرفتم که بهترین نعمتهاست.
ای مادر مهربانم و برادرانم! بعد از شنیدن خبر شهادت من خواهش میکنم اشک نریزید و به خواهرانم هم بگو در سوگ من اشک نریزند زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون میدانست رضای خداوند در این امر است.
مادر و برادران و خواهران عزیزم! امکان دارد اتّفاقی واقع شود که جنازه ام بهدست شما نرسد آنگاه بهیاد شهیدان کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هر وقت دلتان گرفت به بهشت زهرا بروید و بر مزار شهیدان بنگرید آن وقت درد خود را فراموش خواهیدکرد. در تشییع جنازهام فقط ذکر خدا را داشته باشید و الله اکبر را تکرار کنید.
پیام من به شما این است که هیچوقت راهی جز راه الله، ایمان، شهادت و خداگونهشدن نپذیرید چون دنیا زودگذر است و بیوفا.
خداوندا! تو را به یگانگیات قسم میدهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن.
پروردگارا! گناهانم را ببخش و مرا در صف شهدا قرار بده. آمین یارب العالمین.
ضمنا اگر خواستید مرا دفن کنید همانند سخن پدرعزیزم رفیع بهرامی هر کجا خواست خدا باشد، دفن کنید و برای من هرکسی که میتواند روزه بگیرد شصت روز، روزه بگیرد و باقیماندهی نمازم را نمیدانم چند وقت نخواندم و اگر هرکسی میتواند یک ماه برای من نماز قضا بخواند و وصیّ من برادرم حسین بهرامی و عبّاس بهرامی و ناظر، مادر مهربانم گوهرتاج بیاتی جوزانی میباشد.
در پایان خداحافظی با مادرم و برادرانم و با تمام فامیل و دوستان و آشنایان. امیدوارم اگر بدی و ناراحتی از من حقیر دیدهاند عفو و بخشش کنند. امیدوارم در روز قیامت در کنار پدرم روسفید و سرافراز باشم.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خداحافظ شما. محسن بهرامی یازدهم دیماه ۱۳۶۴
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی)