شهید محسن محبی

نام: محسن

نام خانوادگی: محبی

نام مادر: خدیجه

نام پدر: احمد

تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۱/۱

محل تولد: تفرش

وضعیت تاهل: مجرد

میزان تحصیلات: دیپلم (اقتصاد)

سن: ۱۹ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۳

محل شهادت: فکه

عملیات: سیدالشهدا

گردان: گردان زهیر

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه۵۳، ردیف۳۶، شماره۱۲

وصیتنامه

بسمه تعالی

 با سلام و درود بی پایان بریگانه منجی عالم بشریت رسول اکرم اسلام اولاً و در آخر با درود و سلام بی نهایت بر حضرت مهدی (ع) آن نجاتبخش انسانهای تحت ستم، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و با سلام بر وصی و نائب حضرت ولی عصر حضرت امام خمینی و سلام بر امت حزب الله در طول تاریخ.

ای امام زمان، ما نوکرانت بر ندای نائب تو جواب لبیک گفته ایم و برای یاری اسلام و قرآن و مملکت اسلامی به این دانشگاه برای معنویت و صفا آمده ایم تا بتوانیم با لبیک گفتن بر ندای نائب تو قلب شما را از خودمان راضی کنیم و خشنود سازیم. ای امام زمان ما با رهبری کم نظیر پیمان بسته ایم. آری پیمان بر سر خونمان تا اگر این خون در رگ ماست پیرو تو و نائب بر حقت هستیم. ای مولای من و مولای همسنگرانم، از عمق وجودمان با تو پیمان می بندیم که هرگز اهل کوفه و پیمان شکنان نباشیم که امام خود، حضرت سیدالشهدا را تنها بگذاریم.

و ای امت مسلمان و رشید و شهیدپرور ایران، این را بدانید امام برای ما یک نعمت عظیمی است که باید هر شب و روز دست به دعا برداریم و اشک شوق بریزیم تا شاید خدا بر ما رحمی کند و دعای ما را به اجابت برساند و ما را در راه دعا نگهداری کند.

ای ملت ایران در رأس همه مسائل، جنگ را قرار دهید. همین گونه که رهبر فرمودند. بقول آن حضرت، عزت و شرف ما در گرو این جنگ است. پس با تمام وجود خودمان باید از این جنگ ناخواسته پشتیبانی کنیم تا بتوانیم به کفر جهانی بفهمانیم که اگر کسی بخواهد به مسلمانان تجاوز کند دست متجاوزین را می شکنیم که دیگر متجاوزی پیدا نشود. ما باید طوری عمل کنیم که همه دنیا از مسلمانان بهره گیرند و گذشته از آن، خیال تجاوز را هم در سر نپرورانند.

ای برادرم و خواهرم که پیام مرا می شنوید، این سخن مرا به همه بازگو کنید و ای منافقین پست تر از کفار، بشنوید و کور شوید که من  آگاهانه و با چشمی باز و قدمی استوار این راه را انتخاب کرده ام و عاقبتش هم بر من آشکار بود که این مهمترین طریق انسانیت است. من بارها و بارها از خداوند متعال خواسته بودم که اگر من در این راه قدم می گذارم اول به نیت پیروزی و برای سازندگی وطنم و کشورم و اگر هم من نتوانم پیروزی را ببینم خداوند مرگ مرا در راه انجام وظیفه قرار دهد که همان شهادت است و این مرگ هم بهترین مرگهاست.

ای برادر مسلمان باز هم تأکید می کنم تا جنگ پیروز نشود هیچ چیز درست نمی شود. فراموش نکنید که سازندگی بعد از جنگ سالها طول خواهد کشید.

ای مادر عزیزم که نوزده سال برای من زحمت ها کشیدی، بدخوابیها داشته ای، مرا ببخش که نتوانستم جبران زحماتت را بنمایم. انشاءالله خداوند خودش اجر این زحمات را جبران کند چرا که من قادر به جبران زحمات مادر نیستم. مطلب دیگر این است که احتمال دارد بزودی حمله ای آغاز شود. مادر عزیزم گمان دارم وصال دوست نزدیک است. در تدارک آغاز حمله هستیم، بنابراین امکان کشته شدن را داریم. اگر جنازه به دستتان رسید هر کجا که مادرم گفت دفنم کنید و اگر جنازه به دستتان نیامد نگرانی ندارد، چرا که انشاءالله دعایم به اجابت رسیده است. به امید پیروزی لشگر اسلام بر کفر جهانی .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما.

فکه – محسن محبی ۱۱/۲/۱۳۶۵

نمایه محتوا : بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search