نام: محمد
نام خانوادگی: باستانی
نام مادر: معصومه
نام پدر: محمدابراهیم
تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۶/۷
محل تولد: شهر ری
وضعیت تاهل: مجرد
میزان تحصیلات: دوم راهنمایی
سن: ۱۷ سال
تاریخ شهادت: ۱۳۴۷/۶/۷
محل شهادت: امالرصاص
عملیات: والفجر ۸
گردان: حضرت زهیر
یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیهالسلام
مزار: کرج، امامزاده محمد
زندگینامه
شهید محمد باستانی در هفتمین روز از ششمین ماه سال ۱۳۴۷، در شهرری چشم به جهان گشود.
پس از طی دوران طفولیت به دلیل نداشتن مسکن مناسب، به کرج نقل مکان کردند. او برای کسب علم و دانش وارد مدرسه «احمد مطیع» شد. او دوره ابتدائی را با موفقیت پشت سر نهاد و تا کلاس اول راهنمائی به تحصیل ادامه داد و پس از آن ترک تحصیل نمود و در یک مغازه خیاطی شروع به کار کرد. او در زمان انقلاب با اینکه سن کمی داشت به همراه خانوادهاش در اکثر راهپیمائیها و تظاهرات شرکت میکرد.
وی پس از پیروزی انقلاب در بسیج عضو گردید.
محمد در بحبوحه جنگ تحمیلی چون سن او کم بود برای رفتن به جبهه با ممانعت مسئولین روبرو شد. اما بالاخره پس از تلاش بسیار پس از یک دوره آموزش فشرده در پادگان امام حسین (ع) عازم خطه مظلوم کردستان شد و مدت شش ماه در این منطقه مردانه در سه عملیات رشادتمندانه از وطن خود دفاع کرد و پس از آن به مرخصی آمد و به جبهه جنوب اعزام شد.
وی پس از طی آموزش های سخت آبی و خاکی و عبور از باتلاق ها و… در عملیات والفجر هشت شرکت کرد و به همراه رزمندگان کفرستیز لشکر سیدالشهدا در منطقه «ام الرصاص» و «ام البابی» دلاور مردیهای بسیاری انجام دادند.
در آخرین لحظههایی که دستور تخلیه جزایر داده شد او بر اثر اصابت ترکش به پیشانی در تاریخ بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۶۴،به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پیکر پاک او در منطقه باقی ماند و سرانجام پس از سال ها دوری از وطن، در تاریخ چهاردهم شهریورماه ۱۳۷۷، به میهن اسلامی رجعت داده شد و به آغوش گرم خانوادهاش بازگشت و در جوار امامزاده محمد کرج در کنار سایر همرزمان شهیدش آرمید.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشنده مهربان
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون
البته مپندارید که شهیدان راه حق مردهاند بلکه زنده و حیات ابدی شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود.
با سلام و درود بر، ولی عصر (عج) خورشید تابناک و نایب برحقش رهبر کبیر انقلاب و با سلام بر خانوادههای عزیز شهدای اسلام و با سلام بر حماسه آفرینان راه کربلای ایران وصیتنامه خود را آغاز میکنم.
حضور محترم پدر و مادر عزیزم، سلام علیکم؛
ای مادرم و ای پدرم، امیدوارم ناراحت نباشید و حلالم کنید اگر از شما نافرمانی کردم اگر جلوی شما بلند حرف زدم و رفتارم در خانه خوب نبوده مرا ببخشید، چون روایت است که میگویند بهشت زیر پای مادران است و امیدوارم کهای مادر از من راضی باشی و شیری که از تو خوردم و بزرگ شدم حلالم کنی.
ای پدر و مادر عزیزم مبادا گریه کنید، چون دشمنشاد میشوید. شما باید افتخار کنید که، چون امانتی را که گرفته بودید به خوبی به صاحبش تحویل دادهاید و هرگز سر قبر من گریه نکنید. درد و دلهایتان (غمهایتان) را بگذارید سر قبر اباعبدالله الحسین (ع) خالی کنید. آنجا اگر میخواهید گریه کنید، چون صاحب خون شهدا اوست.
و همچنین شما برادران و خواهران امیدوارم که مرا حلال کنید و اگر رفتارم در خانه با شما شایسته نبود مرا ببخشید و از من راضی باشید.
من به شما که این وصیتنامه را میخوانید یا میشنوید عرض میکنم که نمازهایتان را فراموش نکنید، چون در آخرت تنها چیزی که شما را از دوزخ نجات میدهد همین نمازها و عبادات است و در نیمه اول شب، باز از خواب گرانبهایتان برخیزید و نماز شب بخوانید و با مولای خود راز و نیاز کنید. صورت بر روی خاک بگذارید و درد و دل کنید.
من از شما مردم خواهش میکنم که از رفتن فرزندانتان به جبهه خودداری نکنید، چون در روز قیامت باید جواب دهید. در قرآن کریم آمده است که میگوید: ای اهل ایمان چرا با ظالم مبارزه نمیکنید؟ چرا به نبرد نمیروید؟ ای وای بر کسانی که دشمن آنها را غارت کند زن و عیال و فرزندانتان را غارت کنند و به آنها تجاوز کنند، ولی آنها ساکت باشند و به جبهه نروند. روز قیامت باید جوابگو باشند.
برادران اعمال شایسته انجام دهید. مثل من گناهکار و روسیاه نباشید، چون عذاب جهنم خیلی سوزان است. از عذاب بترسید. من از آن یک نمونه را برای شما عرض میکنم، آتشها آنقدر سوزان است که اگر یک قطره آن را در زمین بریزند کوهها همه ذوب خواهند شد. اگر طلب آب کنیم در آن به جای آب آتشها را در دهانمان میریزند.
پس وای به حال ما اگر اهل جهنم باشیم. یا مثلا لباسهای جهنم (ثیاب الجحیم) روایت است که اگر یکی از لباسهای جهنم را بین آسمان و زمین قرار دهند تمام اهل زمین از بوی آن خواهند مرد. پس بترسید از جهنم مثل من گنهکار نباشید. علی(ع) در دعای کمیل میفرماید: یا رب ارحم ضعف بدنی. خدایا به این بدن ناتوان من رحم کن. «الله، الله، الله» ای مولای من نکند در آن دنیا مرا عذاب دهی بدن من ناتوان است.
علی که مولای ماست از جهنم میترسد. پس وای به حال ما. کسی که شهید میشود به مقام والایی میرسد و خداوند در این باره در حدیث قدسی میفرماید: هر کسی مرا بخواهد مرا خواهد یافت و هر کس که مرا یافت من خودم را به او معرفی میکنم و هر کس که مرا شناخت جان او را میگیرم، پس من خونبهای او هستم. کسی که میخواهد شهید شود باید این مراحل را طی کند تا به مقام شهید برسد.
شیرینترین مرگ شهادت است.
من از شما برادران و خواهرم و مادر و پدر عزیزم همیشه میخواهم که در صحنه حاضر باشید ازجمله در دعای کمیل؛ نماز جماعت و نماز جمعه شرکت کنید.
پدر و مادر عزیزم اگر جنازه من به دست شما نرسید ناراحت نشوید و اگر هم رسید در گلزار امامزاده محمد در کنار دوستانم به خاک بسپارید و برای من یک سال نماز و یک سال روزه بگیرید.
دست نوشته
امیدوارم که در سنگر بمیرم
میان کوی حسین و میهن بمیرم
به جان عشق کربلا دارم
گر نرسم بر کربلا دوست دارم براه کربلا بمیرم
با نثارجان ناقابل اگر من
چه خوش باشد توانم قبر مولایم ببینم
خوشا دیدن رخسار شهید
که خندان از لطف خدا باشد
چه مهریست بر دل شهید
که لحظه دیدار خندان باشد
مهری که بردل شهید است
مهریست که بر لحظه دیدار باشد.
نمایه محتوا: بازتولید (جمعآوری اینترنتی و فضای مجازی)