نام : سیاوش
نام خانوادگی : اسدی رازی
نام مادر : –
نام پدر : حمزه
تاریخ تولد : ۱۳۴۴/۶/۱۸
محل تولد : شهرری
وضعیت تاهل : مجرد
میزان تحصیلات : دیپلم
سن : ۲۲ سال
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۲/۱۲
محل شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای۸
گردان : حضرت علی اکبر علیه السلام
یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام
مسئولیت شهید : جانشین گردان
مزار: تهران ، بهشت زهرا(س)
زندگینامه
در اواخر شهریور ماه سال ۴۴ در حالی که هوا رو به سردی پاییزی می رفت، در جنوب شهر تهران فرزندی چشم به جهان گشود که نام او را سیاوش گذاشتند.
او دومین پسر خانواده بود و سه برادر به نامهای سیامک، محمدرضا و صادق داشت.
دوران کودکی اش را در شهر دزفول گذراند.
اصل و نسب او به قفقاز در روسیه برمی گردد. اجداد او از روسیه مهاجرت کرده و به ایران آمده بودند. مادرش اصالتا اهل شمال بود اما پدرش کارمند نیروی هوایی بود و چند سالی در پایگاه ۴ شکاری دزفول سکونت داشتند.
پس از بازگشت به تهران در منطقه امامزاده معصوم ساکن شدند.
سیاوش که از نعمت خواهر محروم بود، در انجام کارهای خانه یاری گر مادر بود و به همراه برادرش سیامک، در این امور مشارکت فعال داشت.
از همان اوایل طفولیت خونگرمی و جوانمردی از وجودش سرشار بود و وقتی که پای در کلاس درس گذاشت. هوش سرشار وی او را شاگردی تیزهوش و قوی نشان داد و همیشه با استعدادی که از خود نشان می داد در تمامی کارهایش موفق بود. از همان اوایل به ورزش علاقه ای وافر داشت و در دوران تحصیل از بهترین ورزشکاران مدرسه به شمار می آمد و جوایزی نیز به این واسطه به دست آورد.
در جوانی، عضو پایگاه بسیج مسجد امام حسن عسگری شد و با تحول روحی که درونش ایجاد شد، نام مسلم را برای خود برگزید.
مسلم فعالیت خویش را از مسجد محل شروع نمود. وی در بسیج محل در کارهای فرهنگی نظیر کتابخانه و نمایش فیلم برای نوجوانان و جوانان فعالیت داشت.
پس از اخذ دیپلم، به همراه جمعی از دوستان محله شان، راهی جبهه شد. در امتحان ورودی کنکور سراسری دانشگاه شرکت جست و قبول گشت اما به خاطر حساسیت جبهه و جنگ از شرکت و ادامه تحصیل در آن خودداری نمود.
او به عنوان نیروی عادی به جبهه رفت و وارد گردان علی اکبر از لشکر ۱۰ سیدالشهدا شد. پیش ار اعزام به گردان علی اکبر نیز در جبهه به عنوان امدادگر فعالیت داشت.
سر نترس و شجاع وی چون شیری در بیشه زار رخ نمود.
با نشان دادن لیاقت و شایستگی هایش، خیلی زود مورد توجه فرماندهان قرار گرفت و مسئولیتهای مختلفی از جمله مسئول دسته، مسئول گروهان، مسئولیت دسته ویژه و جانشینی گردان به وی محول گردید.
وی در عملیاتهای مختلفی ازجمله: والفجر ۸، پدافندی فاو، سیدالشهدا، کربلای۱،۲و۴ و همچنین مراحل سه گانه کربلای ۵، مرحله تکمیلی کربلای۵ و کربلای ۸ حضور داشت.
مسلم در مدت حضورش در جبهه و حماسه آفرینی های متعدد، بارها مجروح شد و با صبوری تمام این موضوع را از خانواده پنهان کرد و به سرعت به جبهه بازگشت.
عبادت های شبانه و خالصانه مسلم موجب رشد معنوی او گردیده و روز به روز او را به خدای خود نزدیکتر می کرد.
در عملیات کربلای ۵، برادر وی (محمدرضا اسدی رازی) و رفقای نزدیک مسلم (از جمله: جلال شاکری، حسین ظهوریان، مجید آرمیون و…) به شهادت رسیدند، اما مسلم، محکم و باصلابت در جبهه ماند و جنگید.
وی چند ماه پیش از شهادت، به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد که بتواند از طریق قرارگاه رمضان، در عملیاتهای برون مرزی نیز شرکت نماید.
سرانجام مسلم اسدی رازی در روز هجدهم فروردین ۱۳۶۶ حین عملیات کربلای ۸ به رفقای شهیدش پیوست و در کنار برادرش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
-
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
ان الله یحب الذین یقاتون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص
وصیتنامه عبدالحقیر سیاوش (مسلم) اسدی رازی
با سلام و درود به منجی عالم بشریت امام مهدی (عج) و نائب بر حقش روح خدا امام امت و امت شهید پرورمان و با سلام به رزمندگانی که در جبهههای حق علیه باطل تا آخرین نفس میجنگند و با سلام به پدر و مادر گرامیم من با آرزوی دیدن مولایم و با امید به شفاعت او به آرزوی دیدن دوباره دوستانی که از دست داده بودم دوستانی که خود حسین وار خالصانه جان خود را تقدیم کرده بودند این راه را برگزیدم نمیدانم آیا اکنون که به دیدن آنها نائل میشوم باز مرا به دوستی با خود قبول دارند و باز میتوانم آنها را در آغاوش بگیرم امیدم این است که من هم لااقل سر به پای مولایم بگذارم و چشم فرو بندم و آقایم مرا از شفاعت و زیارت خود بی نصیب نگذارد.
پدر و مادر عزیزم و گرامیم از زحماتی که برایم کشیدهاید تشکر میکنم و از شما میخواهم که از تقصیراتم بگذرید. اگر جنازهام برنگشت ناله مکنید و هر وقت که دلتان گرفت بر مزار دیگر شهدا یا بر مزار شهیدان گمنام گریه کنید.
پدر و مادر عزیز ناراحت و غمگین مباشید که من امانتی از طرف خدا در دست شما بودم و شما امانتداران خوبی بودید و این امانت را به بهترین وجه به دست صاحبش برگرداندید.
سخنی دارم با برادرانم و آن این است که هرگز خدا را فراموش مکنید و هر کاری و هر قدمی که بر می دارید تنها برای رضای او باشد. زیرا فقط اوست که بالاترین پاداش دهنده است از شما میخواهم که اگر در مدارس هستید درس را کاملاً بخوانید زیرا این خون شهیدان است که به شما اجازه تحصیل داده شده است. پس به خونشان احترام بگذارید در نماز جماعت و عزاداریهای حسینی و دعاهای توسل و کمیل و … شرکت کنید زیرا دعا پلی برای نزدیکی به معبود است.
در پایان سخنی با این بسیجیها این همرزمانم این دوستانم دارم و آن این است که هرگز امام را تنها مگذارید و دعا به جان او را فراموش مکنید. رزمندگان را یاری کنید تا به پیروزی نهائی برسیم. به بعضی از دوستانم وصیتی کرده بودم که برایم نماز بخوانند و اگر می توانند روزه بگیرند که امیدوارم تا جای ممکن انجام دهند.
از همه کسانی که به نحوی با این بنده حقیر برخورد داشتهاند خواهش میکنم که من را حلال کنند و من هم به نوبه خود همه را حلال میکنم و در ضمن مبلغ ۰۰۰/۲۰ ریال به حساب مسجد امام حسن عسگری (ع) بریزید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر ان کنتم تعلمون
دستنوشته
دو نمونه از یادداشتهای شهید مسلم اسدی
۱-هو الحق
الهی به غیر مرحمتت هیچ ندارم
الهی امیدوارم از رحمتت مرا مایوس مفرمائی
و فردای قیامت؛ آن هنگام که عشاقت در طواف تویند، مرا بهشت عطا فرمائی و به عذاب جهنم از جمال جمیل خویش محروم مگردانی و آبرویم مریزی.
الهی تو آنی که توانی عبدت را به خویش برسانی. پس مرا به خودت برسان.
۲- بسمه تعالی
السلام علیک یا اباعبدالله سلام برسید و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) و با درود بر آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش خمینی کبیر .
با سلام خدمت پدر و مادر گرامیم امیدوارم که در هر گامی خداوند یاریتان نماید.
این صحبتها را به عنوان آخرین صحبتم بر روی کاغذ می آورم.
پدرم و مادرم،
از اینکه دومین فرزند خود را در راه خدا قربانی کردید ناراحت نباشید، زیرا که خدا صابران را دوست دارد
و از اینکه دومین شهید را داده اید مغرور نشوید و در این فکر باشید که پاداش دنیوی به شما دهند و از شما تشکر کنند.
فقط برای رضای خدا گام بردارید.
جنازه ام را اگر این کاغذ به موقع بدست شما رسید در مسجد بگذارید و بگوئید این شهید راضی نیست که در تشییع جنازه اش کسانی که به امام امت بدگمان هستند شرکت کنند و زیر جنازه اش را بگیرند. اگر فقط پدرم جنازه ام را تنها از زمین بردارد راضی نیستم آنهائی که بر امام امت بدگمان هستند جنازه ام را بردارند و در مراسم من شرکت کنند.
دوستانم را به صبر و استقامت و پایداری و مقاومت دعوت میکنم باشد که خداوند یارمان باشد.
مصاحبه
نمایه محتوا : آرشیو سایت گردان حضرت علی اکبر(ع)
مطالب مرتبط
گالری تصاویر
صوت
۲ Comments
۲۰ فروردین ۱۴۰۰ at ۰:۰۳ ق٫ظ
ناشناس
داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم
مرگمان باد اگر شکوه ای از زخم کنیم
مرد آن است که از نسل “سیاوش” باشد
“عاشقی شیوهی رندان بلا کش باشد ”
روحت شاد شیرمرد
۲۵ فروردین ۱۳۹۹ at ۱۱:۳۱ ب٫ظ
ناشناس
شهید عزیز، شهید محبوب، شهید شاخص گردان علی اکبر
شهید مسلم اسدی
روحش شاد