شهید مصطفی ملکی

نام : مصطفی

نام خانوادگی : ملکی

نام مادر :

نام پدر : حسین

تاریخ تولد : ۱۳۴۷/۹/۱

محل تولد : اردستان

وضعیت تاهل :

تحصیلات:

سن : ۲۰ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۱

محل شهادت : فاو

عملیات: والفجر۸

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

گردان: حضرت قمر بنی هاشم (ع)

مزار : تهران، بهشت الزهرا(س)، قطعه ۵۳، ردیف ۸۱ 

زندگینامه

سوم فرودین ۱۳۴۲، در شهرستان اردستان دیده به جهان گشود. پدرش حسین، کارگر شرکت دامداری و بنا بود و مادرش گلرخ نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. مدتی در بسیج فعالیت می¬کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم مرداد ۱۳۶۴، با سمت تخریب‌چی در مریوان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مزار وی در بهشت‌زهرای شهرستان تهران واقع است. برادرش عباس نیز شهید شده است.

نمایه محتوا : بازتولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۴ Comments

  1. ۴ فروردین ۱۴۰۲ at ۴:۱۹ ق٫ظ

    غفاری

    پاسخ

    شهید مصطفی ملکی معاون دسته ما بود، عاشق اهلبیت بود در ام نوشه شبها برای تمرین و آموزش بیرون می رفتیم و چند ساعت بعد برمی گشتیم گاهی نزدیک ساعت ۱۱ شب یا شاید پس از آن بر میگشتیم وقتی می گفتند گروهان در اختیار خود، همه به چادرهایشان می رفتند و شهید ملکی تازه در چادر بساط روضه بر پا میکرد و تا پاسی از شب عاشقان اهلبیت کنار او جمع می شدند و عزاداری می کردند به دو روضه فوق العاده علاقه داشت یک روضه حضرت زهرا سلام الله علیها و دیگر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها. شک ندارم که با آنان محشور بوده و خواهد شد.

  2. ۱ شهریور ۱۴۰۱ at ۹:۳۸ ب٫ظ

    دوستدار شهدا

    پاسخ

    «این دفعه اگه نَبَری، خیلی نامردیه»

    ❇️به روایت جانباز سرفراز
    برادر رضا نوریان :

    خاطرم هست سال ۶۴ که گردان علی اصغر(ع) از لشگر ۱۰ سیدالشهداء (ع) به فرماندهی شهید قهرمان ملی، حاج حسین اسکندرلو و تو مقر بیمارستان نیمه تخریب‌شده خرمشهر بودیم، یه شب تو هیات، مصطفی ملکی یه مرتبه داد زد:
    «این دفعه اگه نَبَری، خیلی نامردیه»
    🌺🌺🌺
    هیچ ترتیبی و آدابی مجو
    هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو
    🌸🌸🌸
    البته مصطفی، چند روز بعد در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سال ۶۴ در عملیات جزیره ام‌الرصاص، شهید شد و به آرزوی خودش رسید!
    🌹🌷🌹🌷

    ❇️خاطره برادر داوود احمدپور،
    راوی جنگ تحمیلی از شهید مصطفی ملکی:

    شهید مصطفی ملکی از بچه‌های شهرری و عاشق حضرت علی (ع) بود و در هر مناسبتی ذکر ایشان را می‌گفت.
    پس از توجیه، به ما گفته شد مأموریت سنگین و مهمی در پیش رو خواهیم داشت.
    در این حین بچه‌ها به شوخی دست‌هایشان را روی شانه یکدیگر گذاشتند و برای یکدیگر فاتحه قرائت کردند و کمی هم نگران شدند.
    مصطفی به رزمنده‌ها گفت: بچه‌ها ناراحت نباشید، در حدیثی آمده است اگر زمانی در آب گرفتار شدید با توسل به حضرت علی (ع) ذکر حیدر حیدر را زمزمه کنید، امیرالمؤمنین کمک‌تان می‌کند.

    قرار بر این شد که با قایق به جزیره ام‌الرصاص حمله کنیم، در حالی که از زمین و آسمان آتش بر سنگرها و خاکریزها می‌بارید، در کنار رودخانه عرایض بودیم، رودخانه وسیع اروندرود به ما می‌نگریست و قایق‌ها روی آب منتظر شروع عملیات بودند، با بچه‌ها قرار گذاشتیم وقتی قایق روشن شد، ذکر حیدر حیدر بگوییم.
    آماده حرکت شدیم. ناگهان ترکش آر‌پی‌جی دشمن به بازوی جعفر نجاتی اصابت کرد و باعث شد تا جعفر در خاکریز بماند.
    با ذکر حیدر حیدر عملیات آغاز شد، تا وقتی که روی رودخانه بودیم، زخمی نداشتیم.
    ام ‌الرصاص را پشت سر گذاشتیم. روی پلی که ما را به ام‌الباقیه وصل می‌کرد، مستقر شدیم و فشار عراق زیاد شد.
    قرار شد که بچه‌ها برای ادامه مقاومت به عقب برگردند (عقب‌نشینی).
    مصطفی ملکی گفت: شما برگردید و من در اینجا می‌مانم.
    بنابراین او به همراه حسین رجبی در آنجا ماندند و ما به عقب برگشتیم.
    چند لحظه بعد حسین رجبی آمد.
    از او پرسیدیم مصطفی کجاست؟
    در جواب گفت: مصطفی مثل مولایش امیرالمومنین (ع) با فرق شکافته به شهادت رسید.
    گویا گلوله ‌ای بر فرقش اصابت کرده بود.
    پیکر مصطفی در جزیره ام‌الرصاص ماند تا چند سال بعد از جنگ تحمیلی، توسط گروه تفحص پیدا شد!

    روح نازنینش شادتر از همیشه!

    🏴صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

    @SeyedEbrahim_kasaeyan

  3. ۱ شهریور ۱۴۰۱ at ۹:۳۶ ب٫ظ

    دوستدار شهدا

    پاسخ

    ” اگر من شهید شدم و هنوز راه کربلا باز نشده بود،هر جائی که به زمین افتادم جنازه مرا به سوی آقا بچرخانید و به آقا بفرمائید من  تااینجا توانستم بیام،شما ازما قبول بفرمائید.بی من اگر به کربلا رفتید.ازتربت پاک امام حسین(ع)و شهدای کربلا مشتی خاکش را  به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید.شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد✍.”

    📕کتاب شهدا و اهل بیت
    به یاد  شهید مصطفی ملکی

    عضو گردان میثم
    لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

    عضو گردان حضرت قمر بنی هاشم(علیه السلام)
    لشکر ۱۰ سید الشهدا (علیه السلام)

    از شهدای شهر ری

    شهادت: عملیات والفجر ۸

    🏴صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)

    @SeyedEbrahim_kasaeyan

  4. ۱۷ تیر ۱۴۰۱ at ۱۰:۰۳ ب٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    شهید مصطفی ملکی فرمانده دسته ازگردان قمر بنی هاشم(ع) بودند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search