شهید نادعلی رستمی

نام: نادعلی

نام خانوادگی: رستمی

نام مادر: لیلا

نام پدر: شمسعلی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۲/۱

محل تولد: شهریار

وضعیت تاهل: متأهل (۱ دختر)

میزان تحصیلات:

سن: ۲۷ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۴

محل شهادت: فاو

عملیات: والفجر۸

گردان: گردان اطلاعات عملیات

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه۵۳، ردیف۱۱۵، شماره۳

زندگینامه

شهید نادعلی رستمی‌در اولین روز از دومین ماه بهار سال ۱۳۳۷، در روستای باباسلمان از توابع شهریار دیده به دنیا گشود. پدرش شمس علی و مادرش لیلا نام داشت. وی پسرعمۀ شهید نام‌آشنا حاج یدالله کلهر بود.

نادعلی دوره ی ابتدایی را در مدرسه ی عنصری باباسلمان گذراند؛ اما پس از آن، برای کمک کردن به معیشت خانواده ترک تحصیل کرد و به کار آهنگری مشغول شد.

قبل از انقلاب، در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد. او به فرمان امام(ره) از سربازی فرار کرد و به مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداخت.

بعد از پیروزی انقلاب، از مؤسسان بسیج در باباسلمان بود.

با شروع جنگ تحمیلی، بارها به عنوان بسیجی به جبهه های نبرد حق با باطل رفت و در چندین عملیات ازجمله بازی دراز، رمضان، بیت المقدس، فتح‌المبین، محرم و والفجر۸ شرکت کرد. او در عملیات رمضان از ناحیه دست به‌شدت مجروح و مدتی در بیمارستان یزد بستری شد.

وی در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. او مردی خونگرم و فداکار بود و علاقۀ زیادی به خانواده و خویشان داشت.

نادعلی که با سمت راننده در عملیات والفجر۸ حضور داشت، سرانجام در پنجم اسفند ۱۳۶۴، در فاو بر اثر اصابت خمپاره به خودروی حامل وی و برخورد ترکش به ناحیه سر، به فیض شهادت رسید.

پیکر پاکش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

وصیتنامه

فرازی از وصیت‌نامه شهید نادعلی رستمی

 

از شما می خواهم که راه امام و شهیدان را که راه انبیاست ادامه دهید.

دست از اسلام و قرآن برندارید.

کارهایتان برای خدا باشد و از اسلام و قرآن دفاع کنید.

خاطره

همرزمان شهید:

وی بسیار خندان و شوخ طبع بود و سعی می کرد از همین طریق، روحیه همرزمان خود را بالا ببرد.

همچنین نسبت به انجام مستحبات، بسیار مقید بود و آن را به همسنگر خود نیز گوشزد می کرد.

نمایه محتوا : بازتولید (جمع‌آوری اینترنتی و فضای مجازی)

مطالب مرتبط

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search